عصر ایران: پاسخ سخن، سخن است نه چماق!

 وقتی موضوع مستند «من روحانی هستم» در جامعه مطرح شد، برخی دوستان و کاربران عصرایران پیشنهاد کردند در این باره مطلبی بنویسم. ولی از آنجا که فرصت دیدن فیلم را نداشتم، طبیعتاً نمی توانستم درباره فیلمی که ندیده ام، چیزی بنویسم، هر چند که این روزها، بسیاری از کسانی که له یا علیه آن حرف می زنند، یک بار هم ندیده اند و صرفاً به شنیده ها بسنده می کنند!

اما بعد از تماشای این فیلم یک ساعته ، نکاتی چند را قابل تأمل یافتم:

1 – شهرت «من روحانی هستم»، بیش از آن که مدیون ساخت و فرم و محتوایش باشد، رهین سر و صدایی است که برایش به راه انداخته اند و اگر این هیاهو نبود، همین چند سطر را هم درباره اش نمی نوشتم.

تهیه کنندگان این مستند، باید سپاسگزار دولتی هایی باشند که که مبلغان رایگان فیلم شان شدند و دیده و ندیده علیه آن سخن گفتند!

این ماجرا برای چندمین بار ثابت کرد که دولت یازدهم، در مواجهه تبلیغاتی با رقبای تندرو ، همچنان مغلوب است و همچنان ناشیانه بازی می کند، بسیار ناشیانه.

2 – وقتی فیلم را دیدم، یاد انگلیسی ها افتادم که برای آن که یک حرف نادرست را به مخاطب القاء کنند، صد سخن درست می گویند تا لفافه ای باشد بر حرف و نیت اصلی!

روش انگلیسی، همچنین نسخه مجرب «گفتن بخشی از واقعیت» را توصیه می کند و اصلاً توجهی ندارد که گفتن بخشی از واقعیت، در ذات خود تفاوتی با دروغگویی ندارد.

برخی از داخلی ها در این زمینه خوب پیشرفت کرده اند! «من روحانی هستم»، پر است از تعریف و تمجید از روحانی، به ویژه در نیمه نخست آن – که نیمه اثبات حسن نیت است – و در میان این همه ذکر خیر، شیطنت های خودشان را هم کرده اند.

333

3 – تقاضاهای صورت گرفته برای برخورد قضایی با این فیلم، فاقد وجه است. گروهی با هر نیت، مستندی ساخته و حرف خود را گفته اند. از منظر حقوقی هم رعایت کرده اند که مشکلی نداشته باشد.

گیریم که در روایت شان از زندگی و زمانه حسن روحانی ، خواسته اند مطالب دلخواه شان را القا کنند. جوابش که دادگاه و برخوردهای سلبی نیست!

متأسفانه توصیه به برخورد، گاه از جانب کسانی صورت گرفته که در سخن داعیه دار آزادی بیان هستند. تولید این فیلم نیز، مصداقی از آزادی بیان است و کسی قانوناً حق ندارد کسانی که در یک فرایند مدنی سخن می گویند را تحت تعقیب قرار دهد. پاسخ سخن، سخن است نه چماق.

توصیه می شود آقایانی که خواستار برخورد سلبی و قضایی با «من روحانی هستم» هستند، به جای این رویکرد، آن را نقد کنند؛ این به نفع همه است و به نفع فرهنگ گفت و گو.

4 – حامیان اصولگرای این مستند، حرف های امروزشان در باب لزوم پاسداشت آزادی بیان را خوب به یاد داشته باشند. این بسیار مضحک است که آنها همواره علیه کتاب ها، رسانه ها و فیلم های غیر همسو با خودشان ، شاخ و شانه بکشند و خواستار توقیف و برخورد شوند و حتی از تجمع خیابانی هم برای لغو اکران یک فیلم نیز ابایی نداشته باشند ولی درباره فیلم دیگری- که اتفاقاً مجوز هم نداشته – این قدر دموکرات باشند و دم از آزادی بیان بزنند!

اگر آنها با همین فرمان پیش بروند و مرگ را فقط برای همسایه خوب نبینند، می توان صادق شان دانست و الّا اگر فردا در باره اثری دیگر، سازی دیگر کوک کنند، بر نفاق شان صحه می گذارند.

5 – وقتی می شود درباره رئیس جمهور کشور، بدون هیچ مجوزی فیلم ساخت – که اساساً اشکالی هم ندارد – قاعدتاً باید درباره دیگران و از جمله حامیان پشت پرده ” من روحانی هستم” نیز فیلم ساخت و واقعیت ها را در قالب مستندهایی به تصویر کشید. امید که کسی ناراحت نشود.

6 – اما از لحاظ محتوایی، عمده تلاش فیلم این است که بگوید روحانی اصولگرا بوده و سوابق اصولگرایی اش چنین بوده و چنان.

مخاطب این مضمون نیز بدنه اجتماعی حامی روحانی است تا آنها را نسبت به او دلسرد کنند. درباره این مضمون محتوایی نیز چند نکته قابل توجه است:

– تقریباً همه کسانی که به روحانی رأی دادند، از سوابق او در جبهه اصولگرایی آگاه بودند و البته می دانستند که او، برخلاف اصولگرایان تندرو، از همان ابتدا، اعتدالگرا بوده است. در واقع، سازندگان فیلم، تحصیل حاصل کرده اند.

– این که با به رخ کشیدن سوابق اصولگرایی کسی بخواهند او را تخریب کنند، اعتراف به این است که اصولگرایی به روایتی که مدعیان کنونی بدان قائل اند، چقدر با مردم زاویه پیدا کرده است که خود اصولگرایان هم وقتی می خواهند وجهه کسی را در کلیت جامعه مخدوش کنند، پرونده اصولگرایی اش را رو می کنند!

– اگر روحانی این قدر اصولگرا بوده و آنچنان که در این فیلم آمده، چه قبل و چه بعد از انقلاب، از بقیه کاندیداهای 8 گانه انتخابات 92، سوابق مبارزاتی و انقلابی و اصولگرایی بیشتری داشته ، چرا مدعیان اصولگرایی در انتخابات از او حمایت نکردند و برعکس، کمر همت به تخریب اش بستند؟!

– تأسف انگیز است که هنوز نمی دانند مردم از اصولگرایی و اصلاح طلبی عدول کرده اند و به دنبال «کارآمدی» اند. در انتخابات 92، اصلاح طلبان کاندیدای خود را داشتند و اصولگرایان هم کاندیداهای خودشان را. اما مردم فارغ از این که چه کسی وابسته به کدام جریان سیاسی است، ترجیح دادند به کاندیدایی رأی دهند که فارغ از نام ها و عناوین سیاسی، بتواند اوضاع نابسامان کشور را سر و سامان دهد.

 آقایان و خانم هایی که شترتان هنوز پای در گِل عناوین اصولگرایی و اصلاح طلبی دارد! بدانید و بفهمید که این عناوین برای مردم نه آب و نان می شود و نه عزت و آزادی؛ آنها خسته شده اند از جنگ این عناوین؛ مردم فقط «کارآمدی» می خواهند. این را می فهمید؟!

منبع: عصر ایران

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *