یادداشت سعید مستغاثی درباره مستند «من روحانی هستم»

ضرب المثلی معروف می گوید وقتی آب سربالا می رود، قورباغه ابوعطا می خواند! به نظرم ماجراهایی که پیرامون و در حاشیه قضیه فیلم مستند «من روحانی هستم» اتفاق افتاد، حکایت همین ابوعطا خواندن قورباغه است. در همین ابتدا بگویم که اساسا بحث بنده بر سر خوب یا بد بودن فیلم یاد شده نیست. بر سر قضاوت درباره محتوای آن و درست یا نادرست بودن آن نیز نیستم که به مورخین و تاریخ نگاران و کسانی مربوط می شود که به نحوی دست اندرکار منابع مکتوب یا غیر مکتوب مستند فوق هستند. ضمن اینکه مرجع تشخیص توهین و افترا به ریاست محترم جمهوری و تعقیب و پیگرد قانونی منشاء این توهین و افترا نیز  قوه قضاییه است و بنده از هرنوع جایگاه تعیین مصادیق مجرمانه برکنار هستم. البته طبیعی است که این مستند تاریخی و اثر هنری مانند هر اثر هنری و تاریخی دیگر قابل نقد و تحلیل و اشکال و حتی تخطئه باشد، اما همه اینها زمین تا آسمان با آنچه امروز پیرامون آن به راه افتاده فرق می کند. فصل مشترک برخی از حواشی مربوطه را مرور کنیم:

– مستند «من یک روحانی هستم» در صدد تخریب ریاست محترم جمهوری بوده است.

– این مستند دروغ پردازی کرده و تاریخ را وارونه جلوه داده.

– موسسه تولید و پخش کننده فیلم یاد شده، موسسه ای ناشناخته و گمنام است که در هیچ لیست دولتی و غیر دولتی ثبت نشده.

– موسسه فوق الذکر و همچنین مرکز مستند سفیر که توزیع کننده فیلم مذکور بوده اند ، اساسا از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز ندارند.

– فیلم «من یک روحانی هستم» دارای پروانه ساخت نبوده است.

– سازندگان فیلم مستند «من روحانی هستم» وجود خارجی ندارند! چرا که نامشان نه در لیست اعضای انجمن مستند سازان یا انجمن تهیه کندگان مستند است!! و نه جزو 2000 نفری که فیلم خود را برای جشنواره سینما حقیقت ارسال کرده اند!!! ضمنا مصاحبه های آنها هم ساختگی است!!!

ضمن اینکه از نظر شخص بنده، سخن دکتر روحانی مبنی بر شناسنامه دار بودن منتقدان کاملا منطقی است و ای کاش در همه موارد رعایت می شد از جمله درمورد کسانی که با عناوین مختلف بی نام یا مستعار اظهار نظر کرده و به اصطلاح انتقاد می نمایند و در واقع بدون هیچگونه استدلال و منطق، توهین کرده و افترا می زند، از جمله در کامنت های همین مطالب وب سایت ها و مثلا در پای همین مطلب!!

اما با طرح حواشی و مقولات پیرامون مستند «من روحانی هستم»، جدای از فرم و محتوای خود آن فیلم ، سوالاتی برای نگارنده پیش آمده که به نظرم پرسش آنها از حضرات طراح شبهات یاد شده (که گویا ناگهان قانون گرا و تابع وزارت ارشاد و اهل مجوز و پروانه نمایش شده اند!) بی مناسبت نیست:

– آیا بیان وقایع تاریخی با تکیه براسناد و مکتوبات منتشر شده، تخریب محسوب می شود؟ آن هم مکتوباتی که به طور رسمی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارای مجوز انتشار بوده اند؟ اگر چنین باشد در واقع ابتدا به ساکن، همان مکتوبات اولیه و اداره و وزارتخانه دولتی که برای آن مجوز صادر نموده، این تخریب را انجام داده اند.

– آیا بازگویی این وقایع مستند (ولو انتخاب تعداد معدودی از آنها کمی تا قسمتی با کج سلیقگی همراه باشد) حتی اگر در زمان حال برای برخی قابل توجیه نباشد، جرم و تخریب محسوب می شود؟ به نظر می آید اگر عده ای نتوانند شرایط زمانی برخی اتفاقات به تصویر کشیده شده در مستند «من روحانی هستم» را درک کنند، قطعا ریاست محترم جمهوری که در طول این سالها و در مراحل مختلف انقلاب و برپایی نظام همیشه در صحنه بوده و به قول معروف استخوان خرد کرده اند، آن شرایط را با تمام وجود درک کرده و حتما سعه صدر بیشتری به خرج می دهند.

در اینجا ذکر خاطره ای از حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به نقل از حجت الاسلام سید حمید روحانی بی مناسبت نیست:

وقتی در نخستین چاپ دفتر اول کتاب نهضت امام خمینی (ره)، فرازی از اولین پاسخ امام به تلگرام شاه ( بنا بر ملاحظاتی)  از جانب سید حمید روحانی حذف می شود که در آن فراز آمده بود: «فرموده اعلیحضرت موافق است با آنچه از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به ما رسیده …» بنا بر نقل روحانی، امام از ایشان می پرسند: «چرا این جمله را حذف کردید؟ اگر به نظر شما نادرست بود، می آوردید و آن را مورد انتقاد قرار می دادید. شما باید خود را وادار کنید و عادت دهید که در نوشتن تاریخ، حب و بغض را کنار بگذارید و واقعیت ها را بنویسید، هرچند به ضرر خودتان یا به ضرر کسانی باشد که به آنان علاقمندید. من هم ممکن است اشتباه کنم. شما نباید از کنار اشتباهاتم یا آنچه به نظر شما اشتباه می آید، بی سر و صدا بگذرید و سرپوش بگذارید، این کار خلاف وظیفه ای است که برعهده گرفته اید…» ( نزدیک به این مضامین)

Untitled-4-copy

آیا با درج آن جمله از پاسخ امام به تلگرام شاه، خدای ناکرده شخصیت حضرت امام خمینی (ره) تخریب شد؟ این در شرایطی بود که در فضای انقلابی سال 1356 یعنی سالی که اولین چاپ کتاب نهضت امام خمینی منتشر شد، کوچکترین سخن ملایم یا غیر قاطعانه با شاه یا درباره وی، بدون در نظر گرفتن محتوا و شخصیت سخنران و یا نویسنده، برچسب سازش و تسلیم می خورد!

البته امام در ادامه آن انتقاد، رهنمود می دهند که: «… وظیفه دینی ما اقتضا می کند که در قدم اول با زبان ملایم، با زبان پند و اندرز با افراد مواجه شویم ، خواه شاه باشد یا شبان، وظیفه علماء در قدم اول ارشاد استو در این وظیفه نباید میان انسان ها از نظر مقام، موقعیت و منصب فرق بگذارند…»)

– از این موضوع که بگذریم، آثار هنری و مکتوب متعددی را می توان برشمرد که در مراکز فرهنگی و هنری این کشور عرضه شده و می شوند و تاریخ را علنا تحریف کرده و باورها و اعتقادات دینی و ملی این مردم را زیر علامت سوال برده اند، اما کسی متعرض آنها نیست.

مثلا هنوز علیرغم انتشار اسناد و شواهد متعدد حتی از سوی مورخین و کارشناسان معتبر خارجی، در برخی کتب رایج تاریخی در کتابفروشی ها، به دروغ و ناروا مسلمانان را در بدو ورود به ایران عامل کتاب سوزان خیالی در این سرزمین دانسته و آنها را وحشی و بر بر جلوه داده و شخصیت شان را قرن هاست که تخریب کرده اند. یا هنوز در برخی کتاب هایی که در کتابفروشی ها عرضه می شوند، رضاخان (که از سوی بسیاری محافل تحقیقاتی و اسنادی خارج کشور نیز عنصری خود فروخته و خائن به ایران شناخته شده) را وطن پرست معرفی کرده و مخالفانش را مغرض و متعصب و افراطی می خوانند!! یا هنوز اغلب کتب تاریخی که درباره مشروطه در کشور رواج دارد، یک مشت فراماسونر که مشروطه خود را از دیگ پلوی سفارت انگلیس بیرون کشیدند، خادم ملت و کشور جلوه داده و شخصیت پاکبازی همچون شیخ فضل الله نوری را همدست استبداد معرفی می کنند!!!  و یا هنوز کتاب های منحرفان فکری (مانند پائولو کوییلو) و اخلاقی (همچون اوشو) در کشور بازار داشته و به فروش می رسد و ذهن و اخلاق مخاطبان خود را تخریب می کنند!!!!

– از طرف دیگر مگر این حضرات به امثال اکبر گنجی (که ناجوانمردانه راه و روش امام خمینی را مناسب موزه ها دانست) یا به کسانی که به مقلدان دینی شنیع ترین توهین ها را روا داشتند، اعتراض کردند؟! مگر وقتی نشریات زنجیره ای به اصطلاح اصلاح طلب ، غزوات پیامبر اکرم (ص) و قیام حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را (نعوذ باالله) ترویج خشونت و خشونت طلبی دانستند، احدی از این حضرات ظاهرا نگران امروز تخریب (که از بازگویی وقایع معمولی تاریخ یکی دو دهه اخیر برآشفته اند) دم برآورد؟!!

– موضوع دیگر آنکه آیا مرکز مستندسازی سفیر (توزیع کننده فیلم) موسسه ناشناخته ای است؟! در حالی که تولیدات این موسسه به طور وسیع در سطح کشور توزیع شده است؛ چه در زمانی که درباره فتنه 88 فیلم مستند «یزدان تفنگ ندارد» را تولید کرد (فیلمی که در 21 دانشگاه کشور از جمله صنعتی شریف و امیرکبیر و اصفهان و …دیگر مراکز فرهنگی به نمایش درآمد، جایزه اول جشنواره فیلم عمار را گرفت و …) و چه وقتی فیلم «میراث آلبرتا» را درباره خروج برخی فارغ التحصیلان از کشور تهیه کرد. (فیلم هایی که در جشنواره فیلم فجر یعنی رسمی ترین و جدی ترین فستیوال سینمایی این سرزمین به نمایش درآمد و برپرده سالن های آمفی تئاتر 32 دانشگاه ایران رفت) چه هنگامی که با مستند «مهار نشده» به حق تولید انرژی صلح آمیز هسته ای پرداخت و علاوه بر نمایش چندباره در رسانه ملی، جایزه جشنواره فیلم عمار را هم گرفت و چه روزگاری که فیلم هایی در انتقاد به دولت دهم و عملکرد آن تحت عناوین «نبرد خاموش» و «کدام انحراف؟» تولید کرد.

7889

– راستی حضراتی که درباره لزوم مجوز مرکز مستندسازی سفیر از وزارت ارشاد و سازمان سینمایی داد سخن سر داده اند (که البته درمورد داشتن یا نداشتن آن خود مسئولین مرکز یاد شده بایستی پاسخگو باشند)، فراموش کرده اند که برای مخالفت با تعطیلی خانه سینما، همه قسم و آیه های وزارت ارشاد و سازمان سینمایی مبنی بر لغو مجوز مربوطه را منکر شدند، حتی تصمیم شورای فرهنگ عمومی کشور را برنتابیدند، اجتماع کردند، پلمپ شکستند و خانه سینما را فراتر از هر قانون و وزارتخانه و سازمانی، محق دانستند که بدون موافقت وزارت مربوطه یعنی وزارت ارشاد و سازمان ذی ربط یعنی سازمان سینمایی، همچنان به کار خود ادامه دهد؟ حالا چه شده که این دوستان، کاسه داغ تر از آش شده، اهل مجوز سازمان سینمایی شده اند و بدون آن را حرام اعلام می کنند؟!

– حضراتی که اینک دم از پروانه ساخت و نمایش وزارت ارشاد و سازمان سینمایی می زنند، فراموش کرده اند که چه فیلم هایی را بدون هر گونه پروانه ساخت و نمایش از سوی وزارت ارشاد و علیرغم هشدار های مدیران اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی و شخص معاون سینمایی این وزارتخانه، در همان جشن خانه سینما تجلیل کردند و جایزه دادند؟ فیلم «دایره» را از یاد برده اند که معاونت سینمایی وقت در دولت دوم اصلاحات یعنی جناب آقای پزشک گفت حتی راش هایش را باید سوزاند؟!! یادتان نیست که دوستان جایزه اول خود را ( از ترس وزات ارشاد اصلاحات) درون پارکینگ مجموعه ورزشی انقلاب که محل برگزاری جشن بود، به جعفر پناهی دادند؟ فراموش کرده اند به فیلم های «صد سال به این سالها» و «خاک آشنا» (علیرغم هشدار مدیر وقت اداره نظارت ارزشیابی یعنی آقای محمود اربابی مبنی بر دارا نبودن پروانه نمایش) ضمن دهن کجی رسمی به وزارت ارشاد و معاونت سینمایی اش، جایزه جشن خانه سینما اعطا فرمودند؟

– چرا وقتی فیلم هایی همچون «پاداش» و «نیوه مانگ» و «شکارچی» و «زمهریر»، اعتقادات و مفاخر ملی این سرزمین را مورد مضحکه قرار داد و تخریب کرد، گفتند که چقدر سخت می گیرید؟! گفتند اینها فقط فیلم هستند و بس!!

– آیا فیلم هایی مانند «من مادر هستم»، «برف روی کاج ها»، «پذیرایی ساده»، «زندگی خصوصی» و … با نسبت دادن خیانت و انتقام و دنائت و پستی به این ملت، شخصیت مردم این سرزمین را تخریب نکردند و برایشان کف نزدند و از محدودیت اکرانشان گریبان چاک نکردند؟! چه اتفاقی افتاده که امروز ضد تخریب شده اند و قانون مدار و حافظ کیان و عزت و غیرت می نمایانند؟!!

– راستی انجمن مستندسازان چند عضو دارد که نبود نام سازندگان فیلم مستند «من روحانی هستم» نشانگر عدم وجود آنهاست؟! انجمن تهیه کنندگان مستند که ظاهرا صنفی جدا از انجمن پیشین است، چند عضو دارد و چنددرصد از تهیه کنندگان مستند در این مملکت را جذب خود کرده است؟!! مگر همه مستند سازان کشور عضو این انجمن ها هستند؟! اگر کسی عضو این انجمن ها  نباشد، حق ساختن فیلم مستند ندارد؟!! آیا این، همه درک حضرات از فعالیت صنفی است؟!!! آیا فردی که مثلا هرگز و عامدا به عضویت انجمن منتقدان درنیامده (و از این جهت هم اشکالی بروی مترتب نیست) را نمی توان منتقد سینما دانست؟! پس چرا چنین فردی در جشنواره فیلم فجر سی و دوم، از سوی دبیر جشنواره به عنوان یک منتقد به عضویت هیئت داوران اصلی جشنواره انتخاب شد؟!! و همین دوستان به به و چه چه گفتند؟!!!

– آیا اگر کسی برای جشنواره سینما حقیقت (آن هم فقط در یک دوره)، ساخته های خودش را ارسال نکرد ، مستندساز به شمار نمی آید؟ آیا مسئول محترم روابط عمومی این جشنواره اسامی همه 2000 نفری را که برای این دوره جشنواره، فیلم ارسال کرده بودند را به خاطر دارد یا از سیستم رایانه ای مرکز گسترش سینمای مستند کمک گرفته است؟! آیا اسامی همه آنان که در شش دوره گذشته جشنواره سینما حقیقت ، فیلم های خود را فرستاده اند نیز در آن سیستم رایانه ای ثبت است؟!!

مخلص کلام اینکه بله بازهم آب سربالا رفته و قورباغه زیر آواز ابوعطا زده است. همه اشخاصی که اساسا مجوز و پروانه ساخت و نمایش را پشیزی به حساب نمی آوردند، در تخریب دیگران از هیچ وسیله ای دریغ نمی کردند و کاربرد لغت «تخریب» را در جهت تحدید آزادی بیان به شمار می آوردند، دم از بازبودن میدان برای صداهای مختلف می زدند و طرفدار شنیدن صداهای دیگر بودند، از روایت رسمی و دولتی اعلام برائت می جستند و همواره رقبا را متهم به دولتی بودن و سفارشی سازی می کردند (اگرچه در همه دوره ها اعم از دوران اصول گرا یا زمانه به اصطلاح اصلاح طلبی دستشان تا مرفق در کیسه بیت المال بود)، سینما را وسیله اعتراض می دانستند و … اینک درست برعکس شده اند؛ یعنی طرفدار سرسخت کسب مجوز ساخت و نمایش برای فیلم ها و حتی موسسات تولید کننده ولو برای فیلم مستند و تبعیت محض از وزارت ارشاد با شدیدترین لحن شده اند!! (راستی کدام یک از مستندهای حضرات ، مجوز وزارت ارشاد را داشت؟!!)، حالا دیگر مخالف تخریب شده و صداهای دیگر را برنمی تابند، اکنون هرگونه انتقاد را تخریب تلقی می کنند، اینک سفت و سخت به دولت و دولتییان چسبیده اند و از هر سرفه و عطسه آنها حمایت کرده و در هر قولنج شکستنشان، حضور پیدا می کنند، هرگونه اعتراض را تخطئه کرده و مکروه قلمداد می کنند و … به طور خلاصه اینک به سوی  سربالایی سر می خورند.

عبید زاکانی حکایتی دارد که:

شخصی مهمانی را در زیر خانه خوابانید. نیمه شب صدای خنده وی را در بالاخانه شنید. پرسید که در آنجا چه می کنی؟ گفت: در خواب غلتیده ام. گفت: مردم از بالا به پایین غلتند، تو از پایین به بالا غلتی؟ گفت: من هم به همین می خندم!

 منبع: وبلاگ آقای سعید مستغاثی

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *