وطن امروز: منتقدان شناسنامه دار یا مهاجمان بی هویت؟!

به گزارش سفیرفیلم٬ روزنامه «وطن امروز» در شماره 1319 خود که امروز یکشنبه 28 اردیبهشت ماه ۹۳ منتشر شد٬ در گزارشی از حواشی مستند «من روحانی هستم» در صفحه فرهنگ و هنر خود٬ تیتر زد: «منتقدان شناسنامه دار یا مهاجمان بی هویت؟!»

Untitled-1

متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:

قاسم اکبری- در یکی از روزنامه‌های صبح مورخ دوشنبه 22 اردیبهشت در صفحه سوم بخش سینما مطلبی منتشر شد با عنوان «بازخوانی حواشی فیلم  من روحانی هستم» که در آن نویسنده‌ای بی نام به بررسی حواشی مستند «من روحانی هستم» پرداخته بود. یادداشت با این متن شروع می‌شود: «به گزارش یکی از خبرگزاری‌ها، معصومه نبوی که به‌عنوان کارگردان فیلم مستند من روحانی هستم معرفی می‌شود، فاقد هرگونه سابقه ارائه طرح تولید فیلم سینمایی مستند و تجربی است».

آنچه در اولین نگاه از این متن برداشت می‌شود نگاه منفی نویسنده به عوامل تولید این فیلم است. این نگاه تا آنجا در لحن نوشتار بارز می‌شود که احساس کینه‌مند بودن نویسنده از سازندگان اثر را به خواننده  انتقال می‌دهد و حتی موجب می‌شود اصول اولیه روزنامه‌نگاری نیز در جمله‌بندی نویسنده زیر سوال برود. نویسنده جمله‌اش را با نقل قولی از یک خبرگزاری شروع می‌کند اما جمله خودش را به جای جمله منبع می‌نویسد! از آن عجیب‌تر این است که حتی با نادیده گرفتن قراردادهای سینمایی اسامی عوامل تولید که در تیتراژ فیلم آمده است را نیز غیرواقعی و دروغ می‌داند! نگاهی به این جمله بیندازید: «فردی به نام منصوره اخوان که به عنوان نویسنده آن معرفی شده…»

سوالی که برای خواننده ایجاد می‌شود این است که چه کسی جز تیتراژ خود فیلم این افراد را به عنوان نویسنده و کارگردان معرفی کرده است؟ و سوال بعدی اینکه چه کسی و به چه دلیلی آن را زیر سوال برده است؟ آیا به دلیل اینکه «من روحانی هستم» اولین فیلمی است که نویسنده از این فیلمساز دیده است می‌تواند به فیلمساز بودن وی شک کند و صحت اطلاعات تیتراژ فیلم را زیر سوال ببرد؟ شاید چون به‌زعم نویسنده، خبرگزاری مورد اشاره نتوانسته سابقه‌ای از فعالیت فیلمسازی کارگردان در مجامع رسمی بیابد پس حتما این نام جعلی است و هیچ فردی نمی‌تواند بدون سابقه فیلمسازی چنین اثری را بسازد! احتمالا با این منطق باید به طور قطع به اینکه اورسن ولز فقید «همشهری کین» را ساخته است شک کرد چون او پیش از آن هیچ طرح تولید فیلم سینمایی یا تجربی را ارائه نداده بود و هیچ فیلمی هم نساخته بود! سوال مهم‌تر اینکه عوامل تولید به چه سازمان و موسسه‌ای باید طرح ارائه می‌دادند تا در زمره فیلمسازان جای می گرفتند و آیا فیلمساز بودن با ساختن فیلم سنجیده می‌شود یا با ارائه طرح؟! این منطق نگارش و لحن توأم با عصبیت نویسنده در ادامه متن نیز تکرار می‌شود. استفاده مکرر از لفظ شاید، ناشی از عدم قطعیت نویسنده در ارائه دلایل منطقی و به منظور وصل کردن جملات نامرتبط به یکدیگر است. به عنوان مثال به این بخش دقت کنید: «دولت نیز شاید به دلیل آنکه پرداختن به این مساله را زمینه برجسته شدن بیشتر آن و تحقق نیات تهیه‌کنندگان ارزیابی کرده بود، در سال گذشته تذکری به عنوان موسسه(ثبت نشده) تولیدکننده این اثر فرستاد در همان مقطع زمانی فرمانده نیروی انتظامی، رئیس پلیس فتا و برخی مسؤولان دستگاه قضایی نیز در جریان تهیه این مستند تخریبی قرار گرفتند». جملات بالا دقیقا به همین صورت در روزنامه به چاپ رسیده است! صرف‌نظر از عدم رعایت علائم نگارشی که می‌توان به بهانه اشتباهات چاپی از آن گذر کرد خود عبارات گنگ و غیرمنطقی و بی ربط هستند. نویسنده از پرداختن دولت به مساله‌ای صحبت می‌کند که آن را مشخص نکرده است. قبل از این جملات وی به چند موضوع جنجال‌برانگیز که در فیلم به آنها پرداخته شده است، اشاره کرده و به نقل از برخی نزدیکان گمنام رئیس‌جمهور صحت اطلاعات ارائه شده در فیلم را زیر سوال می‌برد اما مشخص نمی‌کند «این مساله» چیست که «دولت پرداختن به» آن را «زمینه‌ساز برجسته شدن بیشتر آن و تحقق نیات تهیه‌کنندگان» دانسته است؟

مگر نیات تهیه‌کنندگان چه بوده است که موجب تذکر دولت شده است؟! آن هم نه به تولید این فیلم یا پخش آن که به «به عنوان موسسه(ثبت نشده) تولیدکننده این اثر»! تذکر به عنوان موسسه تولیدکننده عبارت جدیدی در ادبیات حقوقی است. شاید منظور نویسنده تذکر به گروه رسانه‌ای شفق به عنوان موسسه تولیدکننده بوده است؟! از این اشتباه که بگذریم سوالی که به وجود آمده این است که دولت در این عبارت دقیقا چه نهاد یا سازمانی بوده است که به یک گروه کوچک ناشناخته بدون مجوز تذکر داده است؟! آیا منظور وزارت ارشاد بوده است؟ آیا اعضای گروه شفق ادعا کرده‌اند موسسه فرهنگی- هنری زیر نظر ارشاد هستند که قرار بوده است ارشاد بر فعالیت‌های آنان نظارت داشته باشد؟ یک گروه هنری در کجای وزارت ارشاد ثبت می‌شود که شخصیت حقوقی پیدا کند؟ آیا اینگونه گروه‌ها اغلب به عنوان تشکیلاتی مردم نهاد(NGO)  شناخته نمی‌شوند؟

موضوع بعدی مورد اشاره نویسنده، غیررسمی بودن موسسه سفیر به عنوان توزیع‌کننده این اثر است. باید از نویسنده محترم پرسید چرا طی دو سال گذشته که فیلم‌های مستند این مجموعه به طور گسترده در دانشگاه‌ها، جشنواره‌ها و فضای اینترنت به نمایش درآمده و حتی لوح‌های فشرده آنها به فروش رسیده است هیچ‌یک از رسانه‌ها و دستگاه‌های ناظر مربوط درباره رسمیت این مجموعه تفحص نکرده‌اند؟ حال چه شده است که برای فروش اینترنتی  مستندی که با توجه به سوابق نداشته سازندگانش باید فیلم ضعیفی باشد این قدر به تفحص در سیر احوالات موسسان این مجموعه پرداخته‌اند؟

شاید تعجب‌برانگیزترین قسمت این نوشتار مطلبی است که نویسنده درباره گفت‌وگوی مطبوعاتی عوامل تولید و پخش فیلم نگاشته است. وی می‌نویسد: «… و حتی عکاسان این رسانه‌های گزینش شده از حضور در این نشست بازماندند و نتوانستند چهره‌ای از افرادی که به نام مستندساز در این روزها در جهت قلب واقعیت می‌کوشند…».  معنی این جملات این است که هیچ عکسی از این جلسه و اعضای حاضر در آن منتشر نشده است! به‌راستی تصاویری که در صفحات روزنامه‌های جوان و «وطن امروز» و… چاپ شد از کجا آمده است؟ احتمالا آنها هم ساختگی بوده‌ است! اگر اینگونه است چگونه نویسنده در ادامه به همین تصاویر استناد می‌کند و عملکرد خانم زهرا حقی، نماینده گروه رسانه‌ای شفق را در این کنفرانس مطبوعاتی اینگونه توصیف می‌کند: «وی که در این نشست سعی داشت شناسنامه‌دار بودن منتقدان دولت را با نشان دادن شناسنامه و گذرنامه و با لحن و کنایه خاص تبلیغ کند…» توصیفات نویسنده به نظر از دیده‌های شخصی‌اش برآمده است نه صرف ‌نقل‌قول از یکی از آن رسانه‌های گزینش شده که در آن جلسه حضور داشته‌اند! و با پیش‌فرض عدم حضور نویسنده در جلسه و منتشر نشدن تصاویر آن، علی‌القاعده نگارنده باید منبع حرفش را اعلام می‌کرد چرا که در غیر این صورت خواننده به چه اعتباری باید حرفش را بپذیرد؟

غرض از این نقد دفاع از مستند «من روحانی هستم» و عوامل تولیدکننده‌اش نبود. این یادداشت صرفا نقدی بود بر جریان رسانه‌ای کشور که این روزها بیش از حد رنگ و بوی سیاسی و دسته‌بندی سیاه و سفید به خود گرفته است. متنی که مورد نقد قرار گرفت تنها نمونه‌ای بود که نشان می‌داد این فضای سیاست‌زده و بی‌اخلاق حتی در نشریات تخصصی حوزه فرهنگ نیز نفوذ کرده و تسویه‌حساب‌های جناحی و حتی گاه فردی جای نقد درست و منصفانه آثار را گرفته است.‌ ای کاش جریانی که خود را سینه‌چاک دولت اعتدال می‌داند کمی از اعتدال را در خود احیا می‌کرد و آزادی بیان را فارغ از شعارهای روشنفکرمآبانه در عمل ارج می‌نهاد. مستند «من روحانی هستم» فارغ از همه صف‌بندی‌های سیاسی و جناحی یک اثر هنری است و باید مانند یک اثر هنری و با معیارهای درست نقد رسانه‌ای مورد بررسی قرار می‌گرفت. ‌ای کاش نویسنده محترم این روزنامه صبح حداقل نام مستعار خود را در انتهای نوشته‌اش قید می‌کرد تا مطالبش تا این حد بدون شناسنامه به نظر نرسد!

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *