مصطفی رضوانی مستندساز جوانی است که مستند «نبرد خاموش» را با محوریت بحران اقتصادی چند سال اخیرِ ایران ساخته است. به همین مناسبت درباره فیلمش، با او گفت و گویی را ترتیب دادیم که در ادامه می خوانید:
– در روایت فیلمتان چه اصراری به مرور تاریخی و فلاش بکها بود؟
برای بازبینی تاریخ دو هدف داشتم. اول اینکه میخواستم بگویم تحریم موضوع جدیدی نیست و علیرغم اینکه امروز شدت گرفته است، اما با همین شدت و با همین میزان آسیب، تقریباً میتوان گفت در زمان جنگ تحمیلی و حتی قبل و بعد از آن نیز وجود داشت.
در فیلم هم به این موضوع اشاره میشود که به جای گونی برنج، کیسه شن میگذاشتند جلوی مردم و این نشان میدهد آن زمان مردم برای تهیه مواد اولیه هم دچار مشکل بودند، در صورتی که الان اینطور نیست؛ یعنی میتوان گفت درصد بالایی از مردم دست کم برای نان شب خود با مشکل مواجه نیستند.
فکر میکردم نشر این موضوع موجب تسکین مردم میشود، چون به یاد میآورند همانطور که آن دوران گذشت، این دوران هم میگذرد. از طرف دیگر قصد داشتم شباهتهایی میان این جنگ اقتصادی و آن جنگ تحمیلی را نشان دهم، یعنی شرایط تا حدودی در هر دو مورد مشابه است؛ هم آسیب داریم و هم کُشته.
خلاصه هر دو مورد، جنگ به حساب میآید و هدفمان تبیین جنگ اقتصادی این روزگار بود، زیرا مؤلفههایی که در یک جنگ نظامی وجود دارد، تا حدودی در این دوران در حال تکرار است.
– در مورد کارشناسها صحبت کنید و به خصوص آن جوان اقتصاددان. آیا میخواستید تأکید کنید جوان امروز ایرانی روزگار کشورش را این چنین میبیند؟
آن دانشجو، سیدعلی روحانی، با وجود جوانی، نخبۀ المپیاد بود و الان هم تز دکترایش را به پایان رسانده است. او را انتخاب کردیم چون به قدر کافی صریح بود و کسانی که در مسند مسئولیت نشستهاند آن صراحت را نداشتند.
جوانی، جسارتی به همراه دارد که مورد نیاز ما بود. آسیبهایی که در بخش اقتصاد و به خصوص زیرساختهای آن رخ داده و البته فسادهای اداری که گریبان ما را گرفته است، باید در فیلم ما مورد بررسی قرار میگرفت و برای این مورد، به وجود چنین کسی نیاز داشتیم. آنان که مسنتر و معروفتر هستند، محافظهکارتر نیز هستند.
به طور کلی این مشکل در مستندسازی وجود دارد که شخصیتها به سختی پیدا میشوند. در همین بحث اقتصادی، بنا داشتیم علاوه بر اینکه با آقای سید علی روحانی مصاحبه داشته باشیم، با یک نماینده از طرف دولت به عنوان متهم هم مصاحبه داشته باشیم که نشد.
چند بار با آقای حسینی، وزیر اقتصاد صحبت کردیم و حتی برای مصاحبه قرار هم گذاشتیم، اما موفق به اینکار نشدیم. و یا قرار بود با آقای دانش جعفری به عنوان فرد منتقد یا تحلیلگر شرایط اقتصادیِ یکی دو سال اخیر، مصاحبه کنیم که کلا حاضر به مصاحبه با ما نشدند. به هر حال وجود چهرهها و کارشناسان سرشناس تا حدودی امتیاز مثبت به حساب میآید و البته ما هم توانستیم چند نفر از نظرات افراد مهم مانند آقای واعظزاده که معاون رییس جمهور بود یا آقای شریعتمداری که وزیر نفت وقت بودند، استفاده کنیم.
– این افراد مصاحبه را به راحتی پذیرفتند؟
نه! ساده نبود. برای هر کدام به طور متوسط سه هفته تا یک ماه با تلفن و نامه و فکس و…. رایزنی کردیم. متأسفانه فرهنگ پاسخگویی به چنین مواردی هنوز در کشور ما وجود ندارد. اگر ما خودمان را به عنوان مستندسازان انقلاب در نظر بگیریم، در جبهه مقابل افرادی که در طیف اصلاح طلبها یا منتقدین نسبت به ما قرار میگیرند، با اولین تماس حاضر به مصاحبه میشوند و به دنبال این هستند که حرفشان شنیده شود، ولی از این طرف و در میان برخی افراد، نوعی استغنا احساس میشود؛ اینکه همۀ حرفها گفته شده و دیگر نیازی به صحبتهای جدید نیست. به همین دلیل سخت میشود با چنین شخصیتهایی مصاحبه کرد.
– به نظرم از همه ظرفیتهای موجود در سفرهایی که به شیراز و دزفول داشتید استفاده نکردید.
بحث فرصت و فضا و محدودیت زمانی را که کنار بگذاریم، مسائل دیگری نیز وجود داشت. اتفاقاً ما با خانواده منوچهر هم صحبت کردیم. آنان اصلاً در جریانات تحریمها و… نبودند. نمیدانستند این کمبود دارو اتفاقی نبوده و به هر حال نظرشان این بود که قضا و قدر فرزندشان را از آنان گرفته است. تصاویر مزار این نوجوان نیز بار عاطفی کار را حفظ کرده بود. به طور کلی ما با محدودیت زمان روبهرو بودیم، برآورد ما این بود که فیلم قبل از انتخابات به پخش از تلویزیون برسد، اما به ما گفتند زمینۀ امید فیلم کم است و تا بعد از انتخابات دست نگهدارید.
امید داریم که به هر شکل این فیلم از تلویزیون هم پخش شود. به نظرم اگر پیش از برگزاری انتخابات پخش میشد تا حدودی در فضای سیاسی حاکم بر جامعه تاثیرگذار بود، علی الخصوص که امروز همه از این فشارهای اقتصادی آسیب دیدهاند. علت پرداخت به این موضوع نیز آن طراحی بود که در انتخابات میدیدیم. ما «نبرد خاموش» را جزء کارهای انتخاباتی میدیدیم، چون در جامعه اینطور مانور داده میشد که عامل فشارهای اقتصادی، تحریم و رابطه نداشتن با آمریکا است و تنها راه حلی هم که مطرح میشد این بود که در صورت ارتباط با آمریکا می توانیم این فشار را برداریم. هدف ما این بود که این موضوع را نفی کنیم و بگوییم این تنها نیمی از دلایل است و نیمه دیگر ناشی از کمکاری خود دولت و سوء تدبیرها است وگرنه ما 30 سال است که تحریم هستیم و 30 سال است که در حال دور زدن آن هستیم. ما نمیخواستیم شعار بدهیم و بگوییم این تحریمها هیچ تأثیری ندارد، بلکه برعکس تحریم تأثیر دارد و جان یک نوجوان را هم میتواند بگیرد، اما در یک نگاه کلان نمیتوان تمامی مشکلات را به گردن آن انداخت.
– مردم هم اینطور فکر میکردند؟
واقعاً همینطور بود. مردم هم این موضوع را میدانستند و برایشان واضح بود که از آغاز انقلاب تا امروز، تحریمها وجود داشته است. یک زمان به بهانههای هستهای و یک زمان به بهانه جنگ با عراق و… اینها را مردم درک میکنند.
متأسفانه از کسانی که خودشان منتشرکننده این تحلیل غلط بودند که میخواستند بگویند این تحریمهاست که باعث این فشارها شده، خود دولتیها بودند، یعنی میخواستند کمکاریشان را بپوشانند، اما این باعث میشود فکر مردم به سمت روابط خارج از چارچوب با آمریکا و دست برداشتن از مقاومت سوق داده شود و از طرف دیگر طیفهای اصلاحطلب هم از قدیم داعیۀ چنین رابطهای را در سر داشتند و ما میخواستیم تا حدودی این مسئله را بشکافیم و بگوییم اگر چه تحریمها هم میتواند تأثیر بگذارد، اما همه مشکلات ناشی از تحریم نیست.
اینطور نیست که با از بین رفتن تحریم همه مشکلات رفع شود. قسمت زیادی ناشی از زیرساختهای غلط اقتصادی و از وابستگیمان به نفت است.
– سکانس بازار به نظرم بهترین سکانس فیلم شماست. تصویر کردن حرفهای مردمی که در حال عبورند. این کاملاً مستند بود یا از پیش برای آن طراحی هم داشتید؟
آن صحنه اولین سکانس فیلم بود که ما اطراف بازار و ناصر خسرو و در اوج گرانیها گرفتیم. اول کارمان مواجه شد با صحبتهای آن خانم از طبقه متوسط که وسط حرفهایش ناخودآگاه بغضش گرفت. بعد دیدیم خانمی از آن طرف آمد و او هم داشت گریه میکرد. پرسیدیم چه شده و تعریف کرد میخواستم یک لامپ بخرم و همه جا گفتند کمتر از 6 هزار تومان نیست. یادم هست که مردم میگفتند این حرفها را پخش نمیکنند. من به عنوان کسی که 4 سال است به این حرفه مشغولم میگویم چیزی که درباره این موضوع دارد از صداوسیما پخش میشود، رتوش شده است. به این معنی که هیچ وقت به صراحت درد و دل مردم را پخش نمیکنند. البته مردم هم به شدت فهیماند و همه از پایبندیشان به انقلاب میگفتند و تأکید داشتند که این گلایهها را پای این نگذارید. حتی همان خانمی که گریهاش گرفت گفت ما به خاطر آبروی نظاممان است که قیام نمیکنیم، وگرنه وضع به قدری خراب است که جا دارد از جا بلند شویم.
– این گفتهها را در فیلم نیاوردید؟
نه. اما همه کسانی که در فیلم مصاحبه کردند از پایبندیشان به نظام صحبت کردند. به طور کل از مصاحبه مردم 2 هدف جدی را دنبال میکردیم. یکی نشان دادن عمق مشکلات و دیگر اینکه از مردم بپرسیم خودشان ریشه این مشکلات را در چه میبینند؟ قریب به اتفاق میدانستند که اصل مشکل تحریم نیست، سوء تدبیر است.
– به هدفتان رسیدید؟
حداقل نیمۀ دوم فیلم گویای همین مطلب است. چیزی که باعث اثرگذار بودن تحریم است، برنامههای اقتصادی خودمان است. ما اگر وابسته به نفت نباشیم دیگر تحریمِ آن، تأثیری روی زندگی ما نمیگذارد. ما خودمان روی مجموعه اتفاقاتی که درباره ارز و سکه و… میافتد نظارت نداریم و با بیتدبیری و برنامهریزیهای غلط، اوضاع را حاد میکنیم.
– چرا سکانس استادیوم (تقدیر از کسانی که دستاندرکاران خدمات رفاهی نوروز مردم بودند) را درست پس از گریههای زن تهی دست گذاشتید؟
به نظرم به هم ربط دارد. مراسمی با آن وسعت هزینه و با حضور پنجاه شصت هزار نفر و با سرویس ایاب و ذهاب و ناهار و… دقیقا در همان سالی برگزار می شود که مردم مشکل اقتصادی دارند. چیزی که در طول 34 سال انقلاب بیسابقه بوده است. این عمق سوء تدبیری است. امروز مجوز واردات خودرو به فوتبالیستهایی داده شده که تیم ایران را به جام جهانی خواهند برد. دقیقاً نمیدانم با تعرفه یا بیتعرفه، اما به هر حال این مجوز، مجوزی است که به شکل محدود صادر میشود.
– نگاه اعتدالی شما به موضوع، و صحبت از نکات مثبت و منفی مسئله، از نقاط قوت فیلم شماست.
بله؛ تأکید داشتم این اتفاق بیفتد و میخواستم بگویم اگر بحث بر سر تحریم است، برکاتی هم هست و در مواردی میتوان از آن استقبال هم کرد. ما همیشه وقتی در یک محدودیت یا مضیقه قرار میگیریم، تازه به این فکر میافتیم که نفتمان را نفروشیم و پالایش کنیم. حتی شاید هنوز این فرهنگ بین مردم به وجود نیامده که ما خودمان هم میتوانیم بسازیم و کالای داخلی بخریم، حتی اگر تا حدی کیفیت پایینتری نسبت به کالای خارجی داشته باشد. تنها وقتی کالای خارجی وارد نشود، ما ناچار میشویم ایرانی بخریم. تحریم با چیز دیگر که همان بیتدبیری ما است، جمع شده و اقتصاد ما را خراب کرده، که اگر بی تدبیری را حذف کنیم، تحریم هم بی اثر میشود.
– بازتابها برای «نبرد خاموش» چگونه بوده است؟
به دانشگاهها نرسید، چون اواخر خرداد آماده شد. روی صداوسیما حساب کردهایم. با این حال کامنتهای سایت و ایمیلها و … بازخورد خوبی را نشان میدهد و به نظرم پیام منتقل شده است. ما موسیقی اورجینال را هم برای کار استفاده کردیم و به نظرم ایده خوبی بود که با پخش از تلویزیون میتواند مورد استقبال قرار بگیرد. فیلمنامهای که داشتیم، همه نقشه کار را پیش روی ما قرار داده بود و میدانستیم از چه کسی چه چیزی میخواهیم بپرسیم و این چیزی است که کمتر برای آثار مستند رخ میدهد.
– و حرف آخر؟
محدودیت زمانیمان و تأکیدمان بر اینکه فیلم را تا پیش از انتخابات برسانیم کمی کار را برایمان سخت کرد. در مجموعۀ ما سابقه نداشته یک فیلم را سه نفر تدوین کنند، اما این اتفاق برای «نبرد خاموش» افتاد. ما در فیلمنامه دو قسمت شصت تا هفتاد دقیقهای داشتیم و به دلیل کمبود وقت نرسیدیم آن را کامل کنیم. در سناریو تدابیری اندیشیده شده بود که کار از آن حالت مونولوگگویی خارج شود، اما به دلایلی از این دست میسر نشد.
ما بنا بود با کشتیهای نفتی همراه شویم که چطور این سرمایه را صادر میکنند و با چه مشکلاتی مواجه میشوند؟ کشتیهای حمل کالای ایرانی نه تنها بیمه نمیشوند، بلکه مورد آسیب هم قرار میگیرند و اینان به اجبار پرچم یک کشور دیگر را بالای کشتی نصب میکنند! استعلام میشود که چنین کشتی از فلان کشور در این آبها به راه نیفتاده و زمانی که صدایش در میآید پرچم را عوض میکنند و خلاصه کشتی تا به مقصد برسد، هر یک ساعت یک بار پرچم یک کشور را بالا میبرد! ما با چنین مشکلاتی مواجهایم و مقدور نشد در فیلم بیاوریم.
شاید هم شخصیتپردازی راوی از مشکلات دیگر کار باشد، او خودش یکی از آسیبدیدگان این تحریم اقتصادی بود. داستان راوی همان دریافت دعوتنامه برای مهاجرت و سیر تصمیمگیری او بود که میتوانست بهتر کار شود و به خاطر همه محدودیتها میسر نشد. تدوین هم به نسبت زمانی که داشتیم، به خوبی انجام شد، اما میتوانست ریتم بهتری داشته باشد. ما میخواستیم دور زدن تحریم را تبیین کنیم و یکیاش را نشان دادیم که همان واسطهها بود و البته قبول دارم که میشد بهتر از اینها به موضوع پرداخت.
منبع: خبرگزاری فارس