نبرد خاموش؛ ورودی جسورانه به یک موضوع بایکوت شده

نبرد خاموش را می‌‌توان در ادامه کارهای پیشین «سفیرفیلم» دانست که مسأله آن نه در فضایی انتزاعی و بریده از جامعه امروز ایرانی، بلکه در متن عینیات روزمره مردم می‌گذرد.

«نبرد خاموش» همچون آثار قبلی، با محوریت قرار دادن راویِ از کار بیکار شده‌ای که به علت تحریم‌های یکسال اخیر و بالا رفتن قیمت کاغذ، پایین کشیده شدن نشریه سینمایی‌اش را تجربه کرده و در پی پاسخ به چگونگی و آثار و پیامدهای این پدیده می‌افتد.

او در این مسیر به بررسی وضعیت بازار دارو و صنعت نفت، پس از فشارهای اخیر غرب روی آورده و سپس با گریزهای متناوب به متن جامعه پای صحبت اقشار مختلف اجتماعی می‌نشیند.

شاید ساختاری‌ترین نقد وارد بر این مستند را آن دانست که پیش و بیش از آنکه مستندی تصویری باشد که بتواند با بهره‌گیری از جادوی تصویر، مخاطب را پای روایت خود میخکوب کند، به نمایشنامه‌ای رادیویی و مقاله‌ای تصویری نزدیک شده است که با بستن چشم‌ها می‌توان عمده روایت را درک کرد؛ بدون آنکه چیزی را از دست داد.

این ایراد را شاید بتوان به عدم بهره‌گیری گروه سازنده از ویژگی‌های یک رسانه تصویری نسبت داد؛ بار اصلی تشریح مفهوم بر عهده صوت است و بسیاری از موارد از جمله مصاحبه‌ها، بیشتر شبیه به یک تاک‌شوی تلویزیونی نیمه شب شده است که صرفاً تعدادی مخاطب خاص دارد و از جذابیت‌های بصری و ژورنالیسم بصری تهی است.

نکته دیگری که در مستند به چشم می‌خورد، وارد کردن همزمان چند مسأله اصلی در یک مستند 70 دقیقه‌ای است. مخاطب از گرانی کاغذ و تعطیلی یک نشریه سینمایی با مستند همراه می‌شود و در ادامه سری به صنعت نفت و بازار دارو می‌زند.

رفت و برگشت‌های متعدد میان متن اجتماع و به رخ کشیدن درد و دل‌های مردم عادی، مخاطب را در یک دور سینوسی میان امید و ترس گرفتار می‌کند؛ معادله‌ای که در ادامه با توضیحات مدیر کانون هموفیلی ایران و مدیرعامل یکی از شرکت‌های داروسازی، موضوع مافیا و سودهای پنهانی و کلان حوزه دارو را وارد صورت مسأله کرده و در نهایت هم با دم زدن از مقاومت به طور غیرمستقیم مخاطب را به مسیر مقاومت فرا می‌خواند.

این روایت‌های موازی با پرداخت ناقص از چند مسأله‌ مهم که هر یک ظرفیت بحث و بررسی بیشتری دارند، مخاطب را دچار نوعی سردرگمی میان چند موضوع متفاوت می‌کند به گونه‌ای که او سؤال اصلی و نخ تسبیح سکانس‌های متعدد را گم کرده و صرفاً با راوی همراهی می‌کند و البته چندان غیرطبیعی نخواهد بود که اسیر شدن در چنین فرآیندی، منتج به امری غیر از کسالت و خستگی مخاطب شود؛ البته عدم چینش درست بخش‌های مختلف مستند را نیز نباید از نظر دور داشت.

روایت اثر بیش از آنکه روایتی با شیب تدریجی برای نیل به اهداف از پیش تعیین شده باشد، بر منحنی هفت و هشتی سیر می‌کند که دائم مخاطب را در زیر و بم موضوعات مختلف خود بالا و پایین می‌کشد.

تلاش برای نشان دادن اینکه جنگ اقتصادی جدید، همان تنازع پیشین دهه 60 و جنگ تحمیلی است که عینیت بیرونی دیگری یافته، گروه سازنده را به این نقطه سوق داده است تا گاه و بیگاه سکانس‌هایی از دوران جنگ تحمیلی را لابلای روایت‌های موازی مستند قرار دهد. امری که به علت عدم تنظیم مقدمات منطقیِ چنین بیانی، بیشتر رنگ تحمیل به خود گرفته است.

گویی سکانس‌ها به ضرب و زور تدوین به مستند وصله و پینه شده است؛ وصله‌ای که البته از نظر مخاطب به علت بکارگیری در جای نامناسبش، به شدت نچسب و شعاری از آب درآمده.

10 دقیقه انتهایی اثر را می‌‌توان از تاثیرگذارترین بخش‌های آن دانست؛ همراهی خوب پلان‌هایی با مسمی با آهنگ نسبتاً تند و دلنشین پاپ، ویدئوموزیک جذابی را پدید آورده است که مخاطب را پای اثر میخکوب می‌کند؛ این چنین هم هست که بیننده حتی از خیر تیتراژ پایانی هم به راحتی نمی‌گذرد تا لذت گوش کردن ادامه این ویدئو موزیک را از دست ندهد.

حجم زیاد مصاحبه‌ها و مونولوگ‌های یک طرفه اثر نیز موجب مضاعف شدن کسالت و خستگی بیننده می‌شود. این مسأله در کنار چهره نبودن برخی افراد مصاحبه شونده و حرف‌های شعاری و تکراری محمد شریعتمداری و مسعود میرکاظمی مایۀ ناخشنودی مضاعف را فراهم آورده است.

بسنده کردن این دو چهره اقتصادی به بیان گزاره‌ها و عباراتی کلی و شعاری نظیر دور زدن تحریم‌ها و تقویت توانمندی داخلی از دیگر ضعف‌های اثر است.

به بیان ساده‌تر ما اگر در پی تشریح ساده و قابل فهمی از مفهوم تحریم و پیامدهای آن در زندگی روزمره هستیم، باید به جای تکرار گزاره‌های همیشگی و کلیشه‌ای به بیان جزئیات ملموس و عینی از زندگی روزمره بپردازیم که هم قابل حس بوده و هم نسبتی با تحریم دارند.

این چنین است که با استفاده از عینیات روزمره اجتماعی می‌توان یک مفهوم مجرد ذهنی نظیر تحریم را در اذهان به گزاره‌های عینی و ملموس تبدیل کرد که با این اقدام از دام شعارگرایی بیهوده بیرون آمده و هم رحشه‌های بیرونی و مصداقی این بیان کلی را به دامنه محسوسات مخاطب کشانده‌ایم.

با همه این تفاسیر، ورود جسورانه گروه سازنده به یکی از موضوعاتی که عامدانه از جانب برخی رسانه‌های رسمی بایکوت شده‌اند، ستودنی است.

«نبرد خاموش» نه در پی تکرار بی‌اثر بودن تحریم‌ها بوده و نه از موضع ضعف با آن برخورد کرده است؛ این اثر سعی کرده ضمن تشریح برخی پیامدهای ناخوشایند تحریم، ارزش عزت و استقلال را بالاتر از چنین فشارهایی توصیف کند؛ عزت و استقلالی که برای رسیدن به مرحله فعلی آن، رنج دوران‌ها برده شده است.

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *