«مصاف»؛ پر کردن یک جای خالی در روایت رسانه‌ای تاریخ معاصر ایران

محمدمهدی شیخ صراف- خرداد ۹۲ بود؛ درست قبل از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری. به فراخور حال و احوال آن روزها با یکی از دوستان دانشجو مشغول صحبت بودیم؛ تا اینکه صحبت کشیده شد به دوره اصلاحات و انتخابات دوم خرداد ۷۶ و ماجراهای آن روزها. داشتم خیلی راحت از فضای آن روزها صحبت می‌کردم که متوجه یک تفاوت شدم. با سوال‌هایی که پرسید فهمیدم بسیاری از یادآوری‌های من برای او نه فقط  ناآشناست که تازگی هم دارد. وقتی پرسیدم، متوجه شدم او متولد اوایل دهه ۷۰ است. یعنی دوره‌ای که من درباره تحولاتی سیاسی و اجتماعی آن به عنوان گزاره‌های بدیهی صحبت می‌کنم، حداکثر مهارت او و هم نسل‌های او، تشخیص تفاوت دست راست و چپ بوده است!

این یک مسئله سر راست است. نسلی که اکنون بدنه فعال جوان و تأثیرگذار کشور را تشکیل می‌دهد و در برهه‌های حساس باید ایفای نقش تعیین‌کننده داشته باشد، نه تنها بسیاری از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رخدادهای دهه‌های گذشته را ندیده است، که اطلاعات و تصویر ذهنی درستی هم از آن ندارد. این مسئله سر راست وقتی حالت بحرانی پیدا می‌کند که می‌بینیم جای روایت‌های رسمی، مستند و کامل از این دوره‌ها در این میان کاملا خالی است.

چرا اجازه می‌دهیم تاریخ ما را دیگران روایت کنند؟

این خلاء بزرگ در روایت تاریخ معاصر، مربوط به چند سال اخیر نیست. عمق این چاه خیلی عمیق‌تر از گنجیدن در این مقال است. همینقدر بگوییم که طی این سال‌ها آنقدر کلاف سیاست و سیاست‌زدگی به همه چیز پیچیده شده که حتی ثبت تاریخ معاصر و رخدادهای مهم این سال‌ها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. عجیب است که در کتاب‌های درسی و متون دانشگاهی ما، روایت تاریخ تنها محدود به کنش‌های سیاسی است و از تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خبری نیست. اما حتی همین روایت سیاسی هم در ۲۲ بهمن ۵۷ متوقف می‌شود، گویی تاریخ در همانجا متوقف مانده است.

مهم‌ترین عامل این اتفاق خودسانسوری و محافظه‌کاری است. اگر معدود کتاب‌های تاریخ شفاهی چهره‌های تأثیرگذار انقلاب که فراوانی آن‌ها در دو سه سال اخیر قدری افزون شده است هم نبود، چه بسا از حساس‌ترین برهه تاریخ ایران، یعنی سال‌های اول انقلاب هیچ چیز بر جای نمی‌ماند. معطوف و محدود شدن روایت‌ها به دفاع مقدس، پرهیز افراد مطلع از صحبت کردن درباره مسائل آن دوران، زدن مُهر محرمانه بر پرونده‌هایی که روایت آنها می‌تواند نگاه نسل جدید به سال‌های گذشته را روشن کند، از مهم‌ترین دلایلی است که این چاه را عمیق‌تر کرده است. همین موجب می‌شود دو عرصه سینما و مستند ما هم از این غافله عقب باشد و در طول ۴ دهه عمر انقلاب، معدود رخدادها و چهره‌هایی باشند که نقشی از آن‌ها بر پرده سینما و ردی از آن‌ها در آثار مستند باقی مانده باشد.

این آش آنقدر بی‌نمک است که فضا برای رسانه‌های دشمن به خصوص فارسی زبان آنسوی مرزها فراهم شده تا این تاریخ را آنطور که می‌خواهند، روایت کنند. روایت‌هایی یکسویه و تحریف‌شده، آن هم با استفاده از ابزار جذاب فیلم‌های مستند که این روزها اتفاقاً موج جالبی هم در سطح جامعه ایجاد کرده است. این یک اصل است که اگر ما روایت نکنیم، دیگران این کار را به جای ما انجام می‌دهند. این کم‌کاری ماست که به دشمن تاریخی‌مان بهترین فرصت را برای مصادره تاریخ داده است.

و اما مصاف…

این مقدمه طولانی مهم‌ترین برهان این قلم برای تجلیل از مستندی به نام «مصاف» است که اخیراً منتشر شده و به ضرورت بزرگی پاسخ داده است. این مستند هر چند در ایام شلوغی انتخابات و در آستانه تعطیلی دانشگاه‌ها رونمایی و منتشر شد، اما توانست توجه رسانه‌ها را به خود جلب کند. ارزیابی عمق تأثیر این مستند نیاز به گذر زمان دارد تا بهتر دیده شود. برای این امر باید منتظر باز شدن دانشگاه‌ها باشیم و میزان استقبال فضای دانشجویی از آن را به نظاره بنشینیم. در ادامه همان مقدمه طولانی(!) ذکر چند نکته درباره این اثر مستند لازم به نظر می‌رسد.

اول، جسارت

«مرور روند ده‌ساله منجر به واقعه ۱۸ تیر ۷۸»، شاید ساده‌ترین عبارت توصیفی بر موضوع قسمت اول «مصاف» باشد. موضوعی که در تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی یک نقطه عطف تاریخی محسوب می‌شود. وقتی سازنده بر موضوعی حساس و پرحاشیه دست می‌گذارد، خود به خود انتظار مخاطب را بالا می‌برد. این انتظار وقتی دو چندان می‌شود که ساخته او نمونه پیشین هم نداشته و باشد به اصطلاح «اولین» باشد. پیچ و خم‌های خاص برای یافتن روایت دقیق از تاریخ معاصر و نقاطی که محل اختلاف هستند، بر دشواری ساخت چنین کاری می‌افزاید. در کنار همه این‌ها، پرداخت به عملکرد چهره‌هایی که هنوز هم در هرم قدرت سیاسی و اجرایی کشور هستند، مستلزم داشتن یک شجاعت و جسارت بزرگ است. جسارتی که تنها در سازندگان جوان چنین آثاری وجود دارد. این شاید مهم‌ترین خصلت متمایزکننده «مصاف» است. سازندگان جوان این مستند در «مرکز مستند سفیر» تجربه‌های آغازین خود را با گام‌های بزرگ آزموده‌اند. مهم‌ترین عاملی که موجب شده آن‌ها در این آزمون، نه امتیاز تمام، اما نمره قبولی را بگیرند، همین جسارت است. جسارتی که می‌تواند رسانه ملی را متحول کند، اما حتی یک دهم آن هم در صداوسیما برای ساخت چنین آثاری دیده نمی‌شود.

تنوع چهره، «تا حد توان»

استفاده از مصاحبه با ۱۰ چهره سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ای در این مستند بر اعتبار آن افزوده است. این اعتبار افزایی در حالی است که این افراد نمایندگان یک طرز تفکر یا جناح سیاسی نیستند، پیمودن مسیر از صفار هرندی تا محمدعلی ابطحی و از مرتضی نبوی تا صادق زیباکلام، راه زیادی است که در این مستند به خوبی انجام شده است. نکته‌ای که بلافاصله پس از پایان فیلم به ذهن می‌رسد، جای خالی چهره‌هایی  است در آن حضور ندارند. به طور مثال نبود کسی که نماینده فکری یا حداقل مدافع دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی باشد، به وضوح دیده می‌شود. اما در پایان تیتراژ وقتی با عنوان «کسانی که حاضر نشدند جلوی دوربین بیایند» و سیاهه این افراد مواجه می‌شویم، علت عدم حضور دیگر چهره‌ها و خلاء بزرگ روایت‌هایی اینچنین مشخص می‌شود، جای خالی که ریشه در محافظه‌کاری و حاضر به مصاحبه نشدن افراد تأثیرگذار دارد. این اقدام ظریف در تیتراژ نشان می‌دهد که سازندگان تا حد توان در این خصوص تلاش کرده‌اند و خود به خود پاسخ برخی سؤال‌ها را می‌دهد.

با این حال در حساس‌ترین نقطه مستند که وقایع ۱۸ تیر مرور می‌شود، جای خالی دو چهره کاملاً به چشم می‌خورد. نفر اول سردار فرهاد نظری که شخص اول در غائله ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه بود. او کسی است که در دادگاه از عملکرد خود در آن ماجرا دفاع کرد و تبرئه شد، فیلم جلسات دادگاه وی از تلویزیون پخش شد و کتاب خاطرات او نیز منتشر شده است. با فرض اینکه او هم حاضر به مصاحبه نشده باشد، حتی نقل قولی از او نیز در فیلم وجود ندارد. نفر دوم مسعود ده‌نمکی است. او نه تنها اکنون یک چهره شناخته شده رسانه‌ای و سینمایی است که در آن زمان در قامت یک روزنامه‌نگار انقلابی در بسیاری از صحنه‌ها حضور داشت. قطعاً او حرف‌های شنیدنی از آن دوره دارد و آرشیو نوشته‌هایش در هفته‌نامه شلمچه موجود است.

آرشیو، نریشن و مصاحبه

با توجه به اینکه اثر روایت خطی تاریخی دارد و زمان آن هم نسبتاً طولانی است، بهترین راه برای جلوگیری از خسته شدن مخاطب استفاده از تصاویر آرشیوی است. بخش زیادی از توفیق و قوت آثاری تاریخی، استفاده به جا و انتخاب مناسب چنین تصاویری، به خصوص تصاویر منتشر نشده است. مستند مصاف هرچند در میانه‌های فیلم از این قوت کم بهره برده است، اما به عوض در شروع و پایان توانسته مخاطب را به خود جلب کند. این مسئله به خصوص در مورد سخنرانی‌های آن دوران هاشمی رفسنجانی و خطبه‌های نماز جمعه وی کاملاً به چشم می‌خورد. باید بدانیم که به خاطر بسته بودن درِ آرشیوهای صداوسیما و عدم دسترسی به فایل چنین تصاویری در ایران، جمع‌آوری آن‌ها زحمت زیادی می‌طلبد، آنقدر که سازندگان مصاف برای جلوگیری از ضعف اثر مجبور شده‌اند از تصاویر آرشیوی AP (خبرگزاری آسوشیتد پرس) بیشتر از تصاویر تلویزیون ایران در مستندشان استفاده کنند! در کنار این کار استفاده به جا از نرشین در کنار مصاحبه‌ها و حتی استفاده از دو خواننده متن، به پیش‌برنده بودن مستند و عدم اُفت ریتم آن کمک کرده است.

منبع: خبرگزاری تسنیم

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *