«چشم در برابر چشم» نام مستندی از محمدعلی صدرینیا به تهیهکنندگی میرمحمدحسین رضوی است که به موضوع اسیدپاشی در ایران میپردازد. فیلمی که با بررسی دو پرونده اسیدپاشی در دو مقطع متفاوت از تاریخ ایران میخواهد این معضل اجتماعی را ریشهیابی کند.
در ادامه گفتوگویی با محمدعلی صدرینیا را میخوانید:
-دلیل و انگیزه شما برای ساخت این فیلم چه بود؟
من به موضوعات اجتماعی علاقمند هستم و بیشتر دوست دارم در این حوزه فیلم بسازم. اولین مستند بلندی هم که با محدودیتهای بیشتر و تجربه کمتر ساختم، فیلم «بحران خاموش» با موضوعی اجتماعی بود. این فیلم اتفاقی که در حوزه کودکان و مهدکودکهای ما در حال رخ دادن است را به نمایش میگذارد. من بیشتر علاقمند به ساخت فیلمهایی در حوزه بحرانزا اجتماعی هستم و این به دلیل عمق تاثیری است که حوادث این حوزه در اجتماع دارد. داستان اسیداشی هم از همین جنس بود. مهمترین موضوع اجتماعی در سال ۹۳ که دامنه تاثیراتش نیز خیلی گسترده بود همین اتفاق بود. این اسید پاشی یک بستری داشت که قضیه را متفاوت کرده بود. ما قبلا هم موارد اسید پاشی داشتیم و حتی امسال طبق اعلام مسئولین چند صد مورد اسیدپاشی در کشور داشتیم اما اسیدپاشی اصفهان در بستری روی داد که به نظر ما رسید اگر این حادثه به دقت موشکافی نشود، مسئلهای بحران ساز میشود.
ما چون عادت کردیم همه مسائل را باعینک سیاسی ببینیم، بعضی اوقات به تاثیرات این سیاسی نگاه کردن توجه نمیکنیم. این اشتباه بزرگی است که با عینک سیاسی به موضوعات اجتماعی بپردازیم. به نظر من دشمن هم خیلی علاقمند است تا بحرانهای بعدی ما در حوزه اجتماعی باشد تا بدنه بیشتری از جمعیت را در این بحران درگیر کند. اگر در این اوضاع خود ما هم با عینک سیاسی به موضوعات اجتماعی نگاه کنیم، باعث ایجاد آسیبهای زیادی در جامعه میشود. در حوادث اصفهان هم جریان به گونهای رقم خورد که فضا از حالت منطقی موضوع خارج شد. دلیل ورود ما به ماجرا هم این بود.
در اصفهان حادثهای رخ داده بود مانند همان چندصد مورد قبلی که امسال داشتیم. هیچ سند و مدرکی هم در مورد عامل این اسدپاشی در دسترس نبود. اما یک جریان این موضوع را داشت منتسب میکرد به جریان مذهبی جامعه. استفاده از عینک سیاسی در این موضوع اجتماعی توسط رسانهها برای یک موضوع منطقی یعنی تصویب لایحه امر به معروف و نهی از منکر بود. رسانهها میخواستند با استفاده از ماجرا دامنه اعتراضات به این قانون را افزایش دهند. این وسط هم رسانههای داخلی و هم رسانههای خارجی که پیرو رسانههای داخلی بودند باعث به وجود آمدن فضایی ملتهب در کشور شدند. نکته جالب این بود که در این ماجرا رسانههای خارجی خط نداده بودند و این رسانههای داخلی بودند که این فضا را رقم زدند و باعث شدند رسانههای خارجی آنها را دنبال کنند.
در پرداخت رسانهها به این موضوع، سلسله تناقضهای عمیقی وجود داشت که باعث شد ما روی آن دست بگذاریم و شروع به ساخت فیلمی در این مورد کنیم. ما در پرداختن به حوادث اصفهان به این نتیجه رسیدیم که باید دلیل این حوادث را بازخوانی کنیم و دلیل گسترش حوادث اسیدپاشی را در کشور مورد توجه قرار دهیم. این بازخوانی باعث شد به موضوع پرونده اسیدپاشی به صورت آمنه بهرامی بپردازیم.
– وجود نگاه اجتماعی در پرداختن به موضوعات و مشکلاتی که جامعه ما درگیر آنها است، امری مبارک است. این اتفاقی است که کلید خورده است و روز به روز در حال افزایش است، هرچند که آفت آن در برخی فیلمهای ما شخصی سازی این نوع نگاه است. به نظر شما ما به نقطه مطلوب در این زمینه رسیدهایم؟
به نظر من کم کم دارد این فضا باز میشود. این موضوع به دلیل افزایش تعداد افرادی است که در حال ورود به عرصه فیلمسازی مستند هستند. همه جریانهای سیاسی و رسانهای کشور درگیر آسیبهای اجتماعی هستند. در همه اتفاقات ما شاهد این موضوع هستیم که رسانهها به تاثیرات سیاسی مقطعی آن توجه میکنند و هیچوقت به تاثیرات عمیق فرهنگی و اجتماعی آن دقت نمیکنند. ما حتی به ورزش هم با عینک سیاسی نگاه میکنیم. بخش عمده مشکلات ما نشات گرفته از این نوع نگاه است. شما در دورههای مختلف برخورد دولتها با مقوله فرهنگ را نگاه کنید. همیشه مسائل فرهنگی قربانی میشود زیرا دولتها به دلیل انتقادات زیادی که در حوزههای مختلف به آنها میشود، سعی میکنند در مسائل فرهنگی با تساهل و تسامح برخورد کنند و دقت نداشته باشند. ما هم با همین نیت سراغ موضوع رفتیم تا نشان دهیم این اجتماعی ندیدن ماجرا باعث چه اتفاقی میشود و چه آسیبهایی را ایجاد میکند.
به نظر شما نقطه آغاز حل مشکلات اجتماعی ما در جامعه کجاست. این اصلاح نگاه و رفتار را باید از مسئولین شروع کرد یا رسانهها، یا مردم باید این تحول را کلید بزنند تا در دیگر بخشهای جامعه هم شاهد این اصلاح نگاه و رفتار باشیم؟ در آسیب شناسیهایی که در موضوعات اجتماعی انجام دادهاید به راهکاری هم در زمینه حل مشکلات این عرصه رسیدهاید؟
به نظر من برای حل این مسائل نمیشود از یک نقطه شروع کرد و همه با هم باید این مشکل را حل کنند. اولا جامعه باید به یک آگاهی در این زمینه برسد که این نوع نگاه چقدر به ضرر ما است. این آگاهی باعث میشود که هم فضای عمومی مردم به سمتی برود که خواستشان این باشد که عینک سیاسی را از روی چشمهایمان برداریم و هم رسانهها موظف میشوند با عینکی اجتماعی به موضوعات نگاه کنند. وقتی این اتفاق رخ دهد، افراد سیاسی هم دیگر نمیتوانند از حوادث اجتماعی بهرهبرداری سیاسی کنند.
در حوادث اصفهان این نگاه کاملا پر رنگ است و اتفاقا تزریق این نگاه از بالا به پایین است. در این حوادث مردم نمیگویند که فرد اسیدپاش کسی بود که دید مذهبی داشته و برای امر به معروف و نهی از منکر این کار را انجام داده است، بلکه چند رسانه به طور همزمان این موضوع را مطرح میکنند و با تیترهای متعددشان باعث ایجاد فضایی در جامعه میشوند که اسیدپاشی به موضوع اول جامعه تبدیل میشود. بعد از ضریب دادن آنها به موضوع اسیدپاشی، پیوستی مذهبی هم به خبر میدهند و باعث جهتگیری افکار میشوند. سیاسیون هم از این فضا خوششان میآید و با صحبتهای دو پهلو به این موضوع دامن میزنند و قضیه را به کف جامعه میآورند. رسانهها فضایی ایجاد میکنند که جریان مذهبی باید پاسخگو باشد و اعلام برائت کند. این در حالی است که کاملا موضوع برعکس است و رسانهها باید پاسخگو باشند که چرا مذهبیها را متهم به این کار میکنند وقتی هیچ سند و مدرکی ندارند؟
چون ما همیشه در شرایط حساس کنونی هستیم و همیشه یک درگیری خاصی داریم، دیگر فرصت نمیکنیم حوادث را بازخوانی کنیم و از رسانههایی که این اتهامات را به بخشی از جامعه زدند بپرسیم چرا شما بدون هیچ سند و مدرکی این حرفها را مطرح کردید؟ شمای رسانه با تیترهایی که آن روز زدید توانستید غلبه سیاسی مقطعی هم پیدا کنید اما با خودتان فکر کردید که این رفتار چه تاثیرات عمیق فرهنگی و اجتماعی در جامعه داشت. مستند «چشم در برابر چشم» میخواست این سوالها را مطرح کند و به رسانهها یادآوری کند که مسئولیت اجتماعی سنگینی بر عهده آنها است.
– شما در فیلمتان به موضوع قصاص هم پرداختهاید و دلایل صواب بودن این امر الهی را با تشریح یک مثال عینی توضیح دادهاید. در این فیلم به عینه میبینیم که چرا قصاص باعث حیات در جامعه میشود. در مثالی که بررسی کردید میبینیم که یک فضای احساسی باعث میشود که از منطق دور شویم و ناخواسته به یک معضل اجتماعی دامن بزنیم. شما در برخورد با افرادی که در این مستند حاضر بودند با این موضوع برخورد نکردید که حالا بعد از دور شدن از فضای احساسی که رسانهها ایجاد کردند، آنها منطقی تر به قصاصی که آمنه بهرامی میخواست نگاه میکنند؟
دقیقا درست میگویید. یکی از نقاط ضعف مستندهای اجتماعی این است که راهکار ارائه نمیدهند. ما از ابتدای تولید این مستند به دنبال یک راهکار جدی برای حل این معضل بودیم. ما میخواستیم این مستند یک دردی را دوا کند. ما با نگاه سیاسی سراغ ساخت «چشم در برابر چشم» نرفتیم. هدف اصلی ما این بود که از تباه شدن زندگی دختران دیگری که ممکن است این اتفاق برای آنها رخ دهد جلوگیری کنیم. ما میخواستیم کمکی به جامعه کنیم.
با این هدفگذاری ما سراغ چند پرونده رفتیم و در انتهای به پروندهای رسیدیم که با اینکه وقت زیادی از آن نمیگذرد تا کنون به صورت جدی بازخوانی نشده است. این اتفاق بقدری در فضای احساسی آن روز غرق شد که دیگر هیچکسی این پرونده را بازخوانی نکرد. اسیدپاشی به صورت آمنه بهرامی سال ۸۳ رخ داد و دامنه بررسی آن تا سال ۹۱ ادامه داشت. پرونده آمنه بهرامی از این جهت جذاب بود که برای اولین بار در این پرونده برای اسیدپاشی حکم قصاص صادر میشد.
حکم قصاص اسیدپاشی هم به نوبه خود موضوع جالبی است. در این پرونده قرار بود قصاص برای دو چشم اتفاق بیافتد. او دو چشمش را از دست داده بود ولی سایر اعضای صورت و دستهایش هم دچار آسیب دیدگی شده بود. طبق قانون قصاص میشود مطابق با همان مقداری که اسیدپاش به بدن فرد مصدوم اسید پاشیده است، او را قصاص کرد و متقابلا این کار را انجام داد. تاکنون حکم قصاص در این مورد رخ نداده است. به غیر از موضوع پرونده آمنه بهرامی که اجرای حکمش تا اتاق عمل پیش رفت و در انتها به دلیل فضا سازی رسانهای او مجبور به بخشش شد، مشکلی در اجرای این حکم وجود دارد که قصاص را سخت میکند. اگر کسی که قصاص میکند بیشتر از میزانی که حقش است این حکم را اجرا کند، فرد محکوم دوباره میتواند شکایت کند و اجرا کننده حکم را قصاص کند. به همین دلیل کسی سراغ این موضوع نمیرود. فردی که حکم قصاص را اجرا میکند باید از خانواده مصدوم باشد و این کا را سخت میکند.
قبل از آمنه بهرامی کلا ۲ مورد اسیدپاشی در کشور رخ داده بود. در طول یک سالی که حکم قصاص این پرونده صادر شد دیگر هیچ مورد اسیدپاشی رخ نداد و در کشور ریشهکن شد. درست بعد از ایجاد فضای رسانهای بر علیه این حکم و فشار افکار عمومی بر آمنه بهرامی برای بخشش اسیدپاش که منجر به اجرا نشدن حکم قصاص شد، میبینیم که اسیدپاشیها از سر گرفته شد و امروز به جایی رسیدیم که گزارش رخ دادن صدها مورد اسیدپاشی در کشور را میشنویم. در این موضوع رسانههای داخلی، خارجی و سازمانهای حقوق بشری دخیل بودند. شیب فزاینده وقوع این جرم در کشور کاملا واضح است. کسی که این مستند را ببیند میفهمد که چگونه این حکم مظلوم واقع شد و باعث شد یک جرم اینگونه در جامعه تسری پیدا کند.
مستند ما به دنبال تبیین این فضا هم بود که آیا ما با بخشش مخالف هستیم؟ ما سعی کردیم تفاوت جایگاه قصاص و بخشش را نشان دهیم و کمک کنیم دیگر این اتفاق در جامعه رخ ندهد. این مستند دردناک است. در اکرانهای خصوصی فیلم، مخاطب به ما میگفت که از دیدن برخی صحنهها واقعا متاثر میشود. ما هم میخواستیم بخشی از دردی را که افرادی مثل آمنه بهرامی تحمل میکنند به جامعه منتقل کنیم تا آنها بفهمند تنها با ایجاد فضای عمومی برای بخشش اسیدپاش و دادن لقب قهرمان به آمنه بهرامی موضوع تمام نمیشود. بعد از اینکه آمنه بهرامی بخشید، کسی سراغ او رفت تا ببیند هنوز که هنوز است بعد از ۱۰ سال او درگیر عملهای جراحی متعدد است. او دوچشمش را از دست داد و حتی تنفسش دچار مشکل شده است. ما اینها را دیدیم که اصرار کردیم بر بخشش.
خیلی دوست دارم رسانهها و افرادی که در پرونده آمنه بهرامی و اسیدپاشیهای اصفهان فضا را به گونهای خاص تغییر دادند، بیایند و این مستند را ببینند تا تاثیر اقداماتشان بر جامعه را مشاهده کنند و بدانند مقصر اسیدپاشیهای اصفهان کیست.
– این سخن امام معصوم است که وقتی مقابل حلالی بایستید، حرامی در جامعه شیوع پیدا میکند. این را میتوان در خیلی از مشکلات اجتماعی ما دید. چندی پیش یاسر عرب مستندی را ساخت که درباره معضلات جنسیتی و روابط نامشروعی بود که در جامعه ما شیوع پیدا کرده است. وقتی او این مشکلات را ریشهیابی میکند به این مسئله میرسد که این مشکل نشات گرفته از دید نادرست جامعه به یک حکم الهی در این زمینه است. درست مثل موضوعی که در مورد قصاص در این پرونده رخ داده است. در مستند شما میبینیم که جلوگیری از این حکم با دلایل سیاسی انجام میشود و حتی گزارشگر بیبیسی خودش معتقد است باید قصاص انجام شود ولی رسانهاش او را مجبور میکند دربرابر این حکم بایستد.
آمنه بهرامی میگفت وقتی برای درمان به اسپانیا رفته است، یک شبکه تلویزیونی اسپانیایی زبان از او میخواهد که به خیابانها بروند و از مردم در مورد این حکم سوال کنند تا بازخوردهای مردم اسپانیا را در این مورد بدانند. بهرامی میگفت این گزارش را نتوانستند پخش کنند چون خودشان هم باورشان نمیشد مردم اینگونه از حکم قصاص دفاع کنند. مردم میگفتند این حکم را اجرا کن تا کسی دیگر جرات این کار را نداشته باشد.
با وجود چنین فضایی میبینیم که رسانههای داخل کشور طرف اسیدپاش را میگیرند. این نکته مهمی است که قرآن روی ان دست گذاشته است. این که قرآن گفته در قصاص حیات است موضوع قابل تاملی است. حیاتی که قرآن میگوید، حیات بقیه مردم است. ما هرچقدر مسائل اجتماعی را در فضای سیاسی و احساسی تحلیل کنیم، اثرات سوء آن برای ما بیشتر است.
– نکته مهمی که در مثالی که زدید مطرح شد این است که رسانههای ما خیلی اوقات بازتاب دهنده نظرات واقعی مردم نیستند.
ما در رسانههای داخلی میبینیم موضوعاتی که اصلا دغدغه مردم نیست به یکباره به مهمترین موضوع جامعه و مردم تبدیل میشود. چه میشود که به یکباره جامعه در مقابل حکم قصاص اسیدپاش که همه آن را تایید میکنند میایستد و حتی مذهبی ها هم از آمنه میخواهند او را ببخشد. من برای ساخت این مستند آرشیو یکی از روزنامهها را مطالعه میکردم که دیدم در ۱۵ روز منتهی به اجرای این حکم، هر روز مطلبی در مورد قصاص این اسیدپاش نوشته میشود. «آیا بخشش اتفاق میافتد»، «بررسی حکم قصاص»، «آیا آمنه اسیدپاش را میبخشد»، «درخواست فلان گروه از آمنه بهرامی برای بخشش» و … . سطح استدلالها در این روزنامه به این حد رسیده بود که حالا قصاص هم انجام شد، چه اتفاقی رخ میدهد اگر اسیدپاش بمیرد. در فضای گمراه کننده رسانهای این فضا به مردم هم منتقل شد و در واقع رسانه خواست خود را به جامعه تحمیل کرد.
– بعید میدانم آنگونه که شما گفتید با مستند شما با عینک اجتماعی نگاه شود و باز هم عینک سیاسی رسانهها باعث میشود هجمههایی به شما و فیلمتان آغاز شود. خود را برای این هجمهها آماده کردهاید؟
ما با نگاه اجتماعی سراغ این موضوع رفتیم و خواستیم این معضل را حل کنیم. البته در جاهایی از این مستند برای اینکه روایتی حقیقی از ماجرا ارائه دهیم باید نشان میدادیم که کجاها دارند سعی میکنند مسیر عمومی جامعه را تیترها تغییر دهند. ما مجبور بودیم سراغ این موضوع برویم. اگر قرار بود تحلیل درستی درباره مضوع ارائه دهیم مجبور به نشان دادن همه ابعاد آن بودیم. امیدورام با عینک اجتماعی به این فیلم نگاه کنند. این فیلم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. نهی از منکر رسانههایی که همه چیز را در چارچوب سیاسی میبینند.
طبیعتا آمادگی این را دارم که بعضی از این رسانهها تحمل این فیلم و واقعیت را نداشته باشند و انتقاد پذیر نباشند. من همه رسانهها را دعوت میکنم که این فیلم را ببینند و به این بیاندیشند که تیترهایی که آنها میزنند چه تاثیری در جامعه خواهد داشت و آیا این تیترها باعث میشود زندگی دخترهای جوانی در آینده به علت اسیدپاشی تباه شود؟
منبع: خبرگزاری تسنیم