«سینمای سفارتی» تهدیدی برای سینمای انقلاب

بی شک یکی از مهمترین مولفه های فرهنگ سازی در عصر کنونی فیلم و سینماست. لذا باید دید این صنعت عظیم که منشا بسیاری از سبک های زندگی در میان خانواده ها محسوب می شود چه میزان در میان فیلمسازان کشورمان دارای اهمیت است؟

آیا به راستی مسئولان و فیلمسازان کشورمان به اهمیت و جایگاه این صنعت رسیده اند و از آن برای انتقال ارزش ها و پیام های انقلاب اسلامی استفاده کرده و یا می کنند؟!

برای رسیدن به پاسخ سوالات بیشمار در این حوزه به سراغ یکی از کارگردانان و مستند سازان کشورمان رفته و با وی باب گفتگو را آغاز کردیم.

محمدرضا امامقلی جوان مستعد و فیلمساز قزوینی از فعالان فرهنگی فضای رسانه‌ای استان قزوین، عضو گروه فیلم‌سازی سفیرفیلم است که فیلم های وی در جشنواره های مختلف از جمله جشنواره فیلم عمار با اقبال عمومی همراه شده است.

آنچه در ذیل آمده نتیجه گفتگوی خبرنگار پایگاه خبری دانشجویان قزوین «کیوسنا»، با وی است که در آن محمدرضا امامقلی بر لزوم مدیریت صحیح در استفاده از ابزار رسانه به عنوان یک فرصت برای رساندن پیام انقلاب تاکید کرد.

Caption_Ofoghi-Recovered

متن این گفتگوی آسیب شناسانه چنین است:

کیوسنا: جایگاه فیلم رسانه در عصر کنونی کجاست؟

اساسا هنر و علی الخصوص سینما و فیلم امروز کارکردی متفاوت تر از آنچه در بدو تولد داشت به خود گرفته است. اگر روزی به فیلم صرفا مثل یک برنامه سرگرم کننده دیده می شد، امروزه ابزار مهمی است برای رساندن پیام و ابلاغ آنچه به آن “مفهوم” می گویند. ارتباطات در دنیای پیش رو بخش مهمی از سبک زندگی را در بر می گیرد و این خود گواه بر جایگاه مهم سینما به عنوان یک کانال انتقال پیام است. همانگونه که داشتن زبان برای هر فرهنگی ضروری است و دانستن آن برای افراد جامعه مهم، سینما هم زبانی است برای ارتباط اما زبانی جهان شمول و همگانی.

کیوسنا: با این تعریف سینما و فیلم را فرصت می دانید یا تهدید؟ چرا؟

سینما به مثابه یک رسانه می تواند هم مفاهیم متعالی را منتقل کند و هم مفاهیم سخیف، اما اینکه آیا این رسانه برای انقلاب تهدید است یا فرصت باید گفت قطعا فرصتی است که در صورت عدم مدیریت صحیح به تهدید مبدل خواهد شد.

کیوسنا: برای اینکه فیلم های ساخته شده بتواند تاثیر خود را در جامعه داشته باشد چه باید کرد. نقش کارگردانان و فیلمسازان در این میان چیست؟

تاثیر گذاری یک فیلم مولفه های مختلفی دارد که مهمترین آنها جذابیت است اما باید احتیاط کرد که جذابیت را سرگرم کننده گی تعریف نکرد. حالا کارگردان چگونه می تواند جذابیت ایجاد کند؟ او قطعا باید اول مخاطب را خوب بشناسد.

اگر مخاطب فیلمساز و کارگردان گیشه باشد پس فیلمی برای گیشه می سازد؛ اگر مخاطبش جشنواره ها هستند فیلمی مناسب آنها می سازد. اما اگر مخاطبش مردم باشند آن وقت قصه فرق می کند! بسیار خب تکلیف یک طرف قضیه معلوم شد اما طرف دیگر خود کارگردان است و پیامش، فیلمساز برای چه رساندن چه مفهومی فیلم می سازد؟ چون جذابیت گاهی با ابتذال خلط می شود.

کارگردانی که درونش جوشش مفاهیم اخلاقی باشد و محصول این جوشش فیلمی که براساس اخلاق است می توان امید داشت که تاثیرگذاری هم دارد اما واقعیت این است برای جذاب شدن مولفه دیگر وجود « داستان» است. داستان وجهی از کار است که انسان خودش را در یک فیلم پیدا می کند، خودش را می بیند و همانند آیینه در مقابل خود مجموعه ای از عبرت ها را مرور می کند که این امر به دلیل گرایش ذاتی انسان به شنیدن داستان ایجاد جذابیت می کند. اما متاسفانه امروز دیده می شود که تمام هدف ساخت فیلم جذابیت می شود در حالی که هدف چیز دیگری است و جذابیت شرط لازم آن است و نه کافی.

کیوسنا: چرا آنگونه که باید نقش کلیدی فیلم و فیلمسازی در کشور ما نهادینه نشده در حالی که در کشورهای دیگراین صنعت توسط مسئولان و سیاستمداران در راستای نهادینه کردن اهداف خود مورد استفاده قرار می گیرد؟

به نظر می رسد که نه تنها سینما بلکه ما بعد از انقلاب با مقوله هنر برخوردی شایسته جایگاهش نداشته ایم و اصلا در بدو انقلاب برنامه ای برای ساختارمند کردن آن و محک زدن محصولات آن با ارزش ها و آرمان های انقلاب کاری نکرده ایم.

با نگاهی کوتاه به نحوه مدیریت بر سینمای ایران در دوران طاغوت دو جریان اصلی در آن دیده می شود که یکی جریان فیلم فارسی با گرایش به سینمای هند و دیگری جریان سینمای روشنفکری به معنای فرانسوی آن است!

جریان اول که کاملا محرز به عامه پسند بودن تخدیری و مبتذل نگاه می کرد و جریان دوم هم که «خواص» را مخاطب خود میدانست و کار زیادی با مخاطب عام نداشت، حالا بگذریم از نمایش مطلقی از تلخی ها و افسردگی ها و مفاهیم به قول خودش آوانگاردی که داشت.

با این حال انقلاب اسلامی شکل گرفت و تایید امام خمینی (ره) بر سینما با محتوای اخلاقی آن فضایی ایجاد کرد که باید کاری در این زمینه شکل می گرفت و مدل و طرحی نو بر انداخته می شد. اما نه ساختار جدید و نه فکر جدیدی برای اداره سینمای متناسب با انقلاب فرهنگی ارائه شد و مدیران وقت متاسفانه به انتخاب بین یکی از دو جریان قبلی دست زدند.

در این میان جریان جدیدی با شکل گیری انقلاب جوانه زد که نه برای جذابیت از ابتذال بهره می گرفت و نه رویکردی خواص سند داشت. جریانی که هنر عامه پسند و غیرمبتذل ارائه می کرد و پرچم دار این جریان هم «مرتضی آوینی» سید شهیدان اهل قلم بود.

اما اینکه چرا جریان سوم آنطور که باید سریع رشد و نمو نکرد و جوانه آن نهال تنومند سینمای انقلاب نشد را باید از تصمیم گیران و مدیرانی پرسید که سطح ارتقاء یافته او از سینمای دینی را دریافت نکردند و سینمای دینی را تنها به مثابه نداشتن صحنه های اروتیک تنزل دادند که حقا هم دردسر آن از ارائه ساز و کاری برای عملی ساختن تئوری های آوینی کمتر بود! و شاید ساده ترین کار ممکن هم حذف این صحنه ها و درگیر نشدن با مصائب جاری ساختن سینمای واقعا دینی بود.

کیوسنا: چه میزان از فیلم های ساخته شده در کشور را در راستای اهداف انقلاب می بینید؟

عدد بگویم؟ ۱۰ تا! ۲۰ تا! ۱۰۰ تا ما باید در این عرصه به ایجاد و شکل گیری جریان ها و سیر تطور آنها بپردازیم و گرنه مثلا فلان عدد هم فیلم در راستای انقلاب داشته باشیم آیا جریان ساخته ایم؟! واقعیت این است که از ژرفای حنجره ی سینمای امروز ایران حرف انقلاب را باید به سختی شنید و این اصطلاح رایج «سینمای سفارتی» که این روزها برای سینمای ایران به کار برده می شود را جدی گرفت وآن را تهدیدی جدی برای شکل گیری سینمای انقلابی دید.

کیوسنا: منظور شما از سینمای سفارتی چیست؟

سینمای سفارتی، سینمایی است که در آن فیلمها اغلب جشنواره ای هستند آن هم از نوع خارجی پسندش. اما در این میان نباید از این مهم هم غافل شد که «کم منفعه قلیله»، انصافا گاهی فیلمی مثل «محمد رسول الله(ص)» هم از دل این سینما بیرون می آید که خود جای امیدواری است.

جشنواره عمار و نهضت همدل شدن هنرمندان انقلابی سینما هم می تواند در تسریع رسیدن به سینمایی طراز موثر باشد.

کیوسنا: جایگاه فیلم وفیلمسازی در استان قزوین را چگونه ارزیابی می کنید؟

راستش را بخواهید خیلی علاقه ندارم در این مورد صحبت کنم، یک جایی از اوضاع رسیدگی به هنر و هنرمندان قزوین انتقاد کردم گفتند: شما اشتباهی آمدی! نانوایی از آن طرف است. ولی به هرحال اوضاع راهبردی قزوین در این امور خیلی ضعیف است و متاسفانه مجالی هم برای درد و دل نیست.

نه آموزش هنر سینما و فیلم در قزوین جایگاه دارد و نه حمایت از تولید، لیکن به نظر می رسد با این اوضاع نباید منتظر ظهور و بروز اتفاقات خوشایندی در فضای فیلم و سینمای قزوین بود. هنرمندان زیادی را می شناسم که از قزوین به نقاط دیگر کشور هجرت کرده اند. متاسفانه روحیه کار تیمی در استان خیلی تعریفی ندارد و نیروهای مسئله محور قزوین هم برای کارکردن کنار هم تربیت نشده اند.

کیوسنا: سخن آخر؟

پس شاید بهتر باشد بگوییم جریان فیلمسازی انقلابی در حال نوعی گذار است و نهالی که تخمش در دهه شصت و توسط شهید آوینی و یاران همدلش کاشته شد در حال گل دادن است. اما هنوز باید منتظر بود و حمایت کرد تا دوباره فتنه های دوران و تساهل در نگهداری، این نهال را دچار آفت نکند.

منبع: پایگاه خبری دانشجویان قزوین «کیوسنا»

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *