آقای ایوبی! «گذشته اصغر فرهادی» نماینده اکثریت ملت ایران نیست

حجت الاسلام رضا غلامی- همه شنیدیم که سازمان سینمایی، «گذشته» اثر اصغر فرهادی را به عنوان نامزد رسمی جمهوری اسلامی ایران به اسکار معرفی کرد. اینکه اعضاء کمیته داوری چه کسانی بودند و چگونه انتخاب شدند، و یا اینکه اساساً اسکار برای ما چه جایگاه و منزلتی دارد، موضوع بحث من نیست. موضوع بحث، روشنگری درباره فیلمی است که از سوی دولت جدید به عنوان نماینده ملت مسلمان ایران به یک جشنواره معروف خارجی معرفی شده است.
دو بازیگر در این فیلم نقش اصلی را بر عهده دارند. احمد که نماد جریان سنت گرا و طیف مسلمان است و بر همین اساس، علاوه بر ظاهر مذهبی، نامش نیز از میان اسامی برجسته پیامبر اعظم (ص) انتخاب شده است، و خانم برِسون که همسر سابق احمد و فردی است که نمایندگی جریان نیمه مدرن را بر عهده دارد. قصه فیلم در حومه پاریس اتفاق می افتد؛ انتخاب این مکان یعنی کنار پاریس و نه خود پاریس، شاید علامتی برای نشان دادن نیمه مدرن بودن فضا باشد. لبّ و مغز قصه، ادامه ماجرای «جدایی نادر از سیمین» یعنی مواجهه دو جریان سنت گرا [ مسلمان ] و مدرن است که هر دو در مرز میان سنت و مدرنیسم دچار تردید و سرگشتگی شده اند. قصه تلاش می کند از هر دو جریان، تصویر خاصی را به مخاطب تحمیل کند. از احمد تصویر فردی شکست خورده و منزوی، و از خانم برسون، تصویر فردی که قربانی سنت است و عمده گرفتاری های او را شوهر دوم ( احمد ) و شوهر سوم ( فرد الجزایری تبار ) وی تشکیل داده اند. پیام فیلم به مخاطب که تلاش می شود در چند سکانس به طور صریح بیان شود، این است که اولاً سنت احیاگر نیست بلکه این مدرنیسم است که می تواند حرکت دهنده و حیات بخش باشد. ثانیاً. نه راهی برای ورود سنت گراها به فضای مدرن وجود دارد و نه راهی برای ورود مدرن ها [بلکه حتی نیمه مدرن ها] به فضای سنت وجود دارد. در واقع، فیلم تاکید می کند که هر یک از این دو فضا متعلق به خودش می باشد لذا امکان بازگشت به عقب، چه برای احمد که دوره ای از حیات خود را در اتمسفر مدرن تجربه کرده است اما همچنان دلبسته سنت است و چه برای خانم برسون که بخشی از زندگی او متعلق به سنت است و علی رغم آزارهایی که از سنت دیده همچنان میل به سنت در او هست، وجود ندارد. «گذشته» فرهادی تاکید می کند که سنت برای انسان امروز فلج کننده است بنابراین باید آن را تنها در حد یک خاطره و میل عاطفی دانست نه یک عنصر محرک و حیات بخش.
هر چند تقلای این فیلم رساندن پیام اصلی خود به مخاطب است اما حواشی قابل ملاحظه ای دارد که می تواند آن را به ضد خود تبدیل کند. افتضاح اصلی فیلم، ماجرای زندگی جدید خانم برسون است که نه تنها قبل از جدایی رسمی با احمد [ یعنی شوهر دومش ] برای سومین بار ازدواج کرده بلکه از شوهر سوم خود باردار هم شده است. او در حالی احمد را به جای هتل به خانه خود می آورد که با شوهر سومش در حال زندگی است و از داشتن روابط زناشویی با او ابایی ندارد. «گذشته» نمی تواند از هم پاشیدگی زندگی در غرب را مخفی کند. هرچند تلاش می کند این از هم پاشیدگی را به اختلاط سنت و مدرنیسم ربط دهد، اما ناخواسته یادآور می شود که حیات مدرن نیز لجن زاری است که خانواده را تا گردن در خود فروبرده است. علامت اصلی ای که فیلم، از نابودی بنیان خانواده در غرب ارائه می دهد، فرزندی است که از شوهر اول خانم برسون- که فردی سنت گرا نیست- به جا مانده است. لوسی یعنی دختر بزرگ خانم برسون که بیش از همه احمد و دوست نزدیک او را قابل اعتماد می داند، نماد میلیون ها نوجوانان مدرنی است که قربانی پوچی، بی معنایی و شرایط مضطرب زندگی غربی شده اند؛ زندگی ای که فاصله اش با زندگی حیوانی به حداقل رسیده و گرایشات و لذت های جنسی همچون یک غده سرطانی وجود او را احاطه کرده است.
در حقیقت، با اینکه «گذشته» به دنبال معرفی غرب به عنوان مدینه فاضله است اما نمی تواند از نشان دادن زندگی منهدم شده غربی و تبعات مرگبار آن که نمونه آن همسر شوهر سوم خانم برسون است، طفره برود. همسر شوهر سوم این زن، کسی است که به خاطر روابط غیراخلاقی شوهرش در مقابل دیگران با خوردن مایع سمی و قوی رختشویی خودکشی کرده است و در طول قصه در کُما بسر می برد. دختر بزرگ خانم برسون که از آمدن شوهر سوم مادرش به خانه شان رنج می کشد، مشکل اصلی خود با او را رابطه نامشروع با مادرش معرفی می کند که نتیجه آن خودکشی یک انسان آن هم به بدترین شکل ممکن بوده است. با آنکه لوسی احمد را به خاطر بی تفاوتی نسبت به زندگی جدید مادرش که سابقاً فراتر از قرارداد زوجیّت، سالها با او از سر عشق زندگی کرده است، سرزنش می کند، و رویکرد اسلام به روابط زن و مرد پس از طلاق را به چالش می کشد، اما صحنه دیگری از فیلم، ماهیت تصنّعی ازدواج در غرب و شباهت آن با یک معامله اقتصادی را به وضوح نشان می دهد. معامله ای که به عنوان یکی از شعب «قرارداد اجتماعی»، قواعد بهره برداری زن و مرد از همدیگر را معین می کند؛ قواعدی که بر خلاف رویکرد سنت به ازدواج، فقط نقشی بر روی کاغذ است و به زن و شوهر اجازه می دهد تا پیش از جدایی از همسر قبلی، با فرد دیگری ازدواج کرده و حتی بچه دار شوند.
در این فیلم تلاش می شود که مقصر اصلیِ قصه، سنت معرفی شود لکن در نهایت نمی تواند آرامش و عقلانیت نهفته در شخصیت احمد را منکر گردد. همان آرامش و عقلانیتی که او را علی رغم رویارویی با صحنه های زشت، بر خود مسلط کرده و علاقه اش را همچنان در دل بچه های همسر سابقش جا دهد. جالب است که در سکانسی از فیلم، همین وجود آرامش در احمد که ناشی از یقین اوست، زیر سئوال می رود و شکاکیت غربی به آن ترجیح داده می شود لکن تصویر درستی از شکاکیت غربی و عوارض شکننده آن به مخاطب ارائه نمی شود. در کل، اگرچه احمد در این فیلم، عامل به هم ریختگی زندگی خانم برسون معرفی می شود اما تلاش او برای قراردادن زندگی همسر سابق و دختر او در مسیری واقع بینانه و به دور از احساسات، از نظرها پنهان نمی ماند.
بیشترین کوشش «گذشته» فرهادی بلند کردن و رقصاندن جسد مدرنیته با انگیره زنده نشان دادن آن در دنیای کنونی است. دقیقاً عکس واقعیتی که خود غربی ها امروز آن را مشاهده می کنند. در حقیقت، یک جابجایی در واقعیت و به تعبیر واضح تر، یک دروغ بزرگ در این فیلم به تصویر کشیده می شود و آن، جابجا کردن موقعیت فعلی مدرنیته با سنت است. سنتی که امروز توانسته راهی را برای خروج بشر از بن بست مدرنیسم ارائه کند و امکان بیرون کشیدن او از منجلاب زندگی مادی را فراهم کند، جای خود را با مدرنیته ی در حال احتضار و فلج عوض می کند. این دروغ آنقدر شاخدار است که داستان آقای فرهادی نیز آنرا برنتابیده و صحنه های زیادی را در ضدیت با این تصور غلط و شاید مغرضانه ارائه داده است. امروز برای سنت گرایان روشن است که باید ریشه بسیاری از اختلالات موجود در زندگی خود را در ذات مهمان ناخوانده ای که از غرب در خانه های آنها جا خوش کرده است جستجو کنند چیزی که عکس آن در گذشته بیان شده است.
به اعتقاد من، اصغر فرهادی صرف نظر از اینکه چقدر از سنت و مدرنیته فهم دارد، آزاد است با حمایت هم قطاران خود، برداشت های خامش را به فیلم تبدیل کند و با ژست اپوزوسیون آن را به خورد مردم بدهد، متقابلاً، ما هم آزادیم تا نه فقط درباره واقعیت فیلم های او صحبت کنیم، بلکه آزادیم برای نشان دادن تصویر صحیح به مردم، فیلم بسازیم. اما آیا سازمان سینمایی آزاد است فیلمی را به عنوان نامزد دولتی به یک جشنواره معرفی کند که هیچ نسبتی با حقیقت مردم ایران ندارد و حداکثر گرفتاری یک اقلیت سردرگم در داخل و خارج کشور است؟ این سئوالی است که باید رئیس جدید سازمان سینمایی و وزیر فرهنگ و ارشاد به آن پاسخ دهند. باید پاسخ دهند که آیا همچنان قرار است سازمان سینمایی مرعوب صدای کلفت اقلیت غربزده در ایران باشد یا می تواند با رویکردی واقعگرایانه، تابلویی از نیازها و علایق اکثریت مردم ایران باشد؟

منبع: رجانیوز

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *