«جای خالی» تلاشی منصفانه، برای ایجاد یک گفتمان اجتماعی

فاطمه مهربان- پاسخ به سؤال‌های من کیستم؟ و کجا زندگی می‌کنم؟ معرف بخشی از هویت فرد است. هویت در معنای ساده‌اش یعنی ویژگی‌هایی که متمایز‌کننده یک فرد از دیگری است. این ویژگی‌ها شامل دین، زبان، نژاد، تاریخ، جغرافیا، معماری و … است. هویت مجموعه‌ایست از وابستگی‌ها و پیوندهای مذهبی، عاطفی، تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، قومی و حماسی که زندگی انسان را دربرمی‌گیرد. مفهوم هویت از جایگاه ویژه‌ای میان مباحث روان‌شناختی و جامعه‌شناختی برخوردار است. در منظر روان‌شناسان به لایه فردی هویت پرداخته می‌شود، ولی جامعه‌شناسان به هویت جمعی می‌پردازند.

در تعریف هويت جمعي گفته می‌شود «جايگاهي از زندگي اجتماعي كه در فرآيند اجتماعي‌شدن حاصل شده و طي آن افراد يك جامعه معمولاً با ضمير «ما» خود را متعلق و مديون به آن مي‌دانند و در برابر آن نوعي احساس تعهد و تكليف مي‌کنند(1). به عبارت دیگر، «زندگی اجتماعی انسان بدون وجود راهی برای دانستن اینکه دیگران کیستند و بدون نوعی درک از اینکه خود ما کیستیم غیرقابل‌تصور است(2).

هر جامعه‌ای در مقایسه با تفاوت‌ها و تمایزهایش با دیگر جوامع شناخته می‌شود. باورها و ارزش‌های مشترک، میراث فرهنگی و امثال آنها قادرند انسجام یک ملت را تقویت و استقلال فرهنگی آن را تضمین کنند. بی‌هویتی به راستی همچون، فروختن ارزان خود است. دارای هویت‌بودن، عین هدفدار‌بودن است و هدف یعنی حقیقت مطلوبی که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان برای انجام کارها و انتخاب وسایلی است که آن حقیقت را قابل وصول کند.

2

مهم‌ترين عامل تهديدكننده هويت جمعي، فقدان خودآگاهي است. چيزي كه هويت جمعي را از بين مي‌برد اين است كه در يك خط مستمري از زمان هرگز اين خودآگاهي در مردم به وجود نيايد كه كيستند. از طرفی عامل پایداری هويت، خودآگاهي جمعي يا تاريخي است كه فرد بداند ريشه‌اش چه بوده و از كجا سرچشمه گرفته و چه سيري را طي كرده و آينده‌اش چيست؟ چنانچه ملتی دچار بی‌هویتی شده و به شناخت درستی از چیستی و کیستی خود نرسد، به عوارض وهمناکی مثل اصالت‌دادن به بیگانه، عدم اعتدال و تعادل روحی، بی‌هدفی و بی‌معیاری، نداشتن قدرت در تغییر وضعیت به مطلوب در سطح ملی دچار خواهد شد. اما چه چیزهایی می تواند سد راه خود آگاهی جمعی ما ایرانیان شود؟

از نگاه و توصیف‌های مستشرقان خارجی از رفتارها و خُلق و خوی ایرانیان در سده‌های گذشته مانند «سیاحتنامۀ شاردن» در عصر صفوی و سرگذشت «حاجی بابای اصفهانی» جیمز موریه در زمان فتحعلی شاه قاجار که بگذریم، به نظر می‌رسد، اولین نشانه‌های توصیف‌های هویت ایرانی در پرسش از چرایی آشفتگی‌ها و پریشانی‌های سال های قبل از مشروطه به وجود آمد. آن زمان که زین‌العابدین مراغه‌ای در کتاب «سیاحت نامه ابراهیم بیک» اوضاع کشور را اینگونه توصیف می‌کند:

«… در اثناي اين مسافرت که قسمت قليلي از ممالک ايران را ديدم٬ دلم خون شد. همه جا ملک پريشان، ملت پريشان، تجارت پريشان، خيال پريشان، عقايد پريشان، شهر پريشان، شهريار پريشان، خداي را اين چه پريشاني است؟(3).»

در جای دیگر مراغه‌ای می‌نویسد:

«در تمام اين مملکت از شهرهاي بزرگ تا قصبه‌ها و قريه‌ها، دودکش يک ماشين و فابريکي ديده نمي‌شود که دودي از آن متصاعد شود. از هيچ طرف بانگ سوت و صفير حرکت و ورود راه‌آهني شنيده نمي‌شود، در هيچ شهري به نام دواير دولتي عمارت بلند و باشکوهي نيست. از مکاتب دولتي و مريض‌خانه در هيچ جا نم‌ توان نشاني يافت، در هيچ نقطه گومپاني و بانک که نمونه ترقي و تمدن است مشهود نيست(4).»

3

به نظر می‌رسد از همان زمان، توسعه‌یافتگی و همراهی با مظاهر تمدن مدرن، که در آن برهه تاریخی به‌مثابه فرار از زندگی فلاکت بار تحمیلی بر مردم و دستیابی به آبادانی و آسایش نسبی بود، معیاری شد برای قضاوت درباره خلق و خو و هویت ملی ایرانیان. در ادامه این جریان، بعدها کتاب خلقیات ما ایرانیانِ محمدعلی جمالزاده و آثاری مثل سازگاری ایرانی، جامعه‌شناسی خودمانی، جامعه‌شناسی خودکامگی، ما چگونه ما شدیم؟ چرا عقب مانده‌ایم و … به رشته تحریر در آمد.

مستند «جای خالی» تلاشی است برای نگاهی دوباره به هویت جمعی ایرانیان، فیلمی که سعی می‌کند مباحث مربوط به خلق و خوی ایرانی را از محدوده محافل خاص خارج و آن را به عنوان یک مطالبه عمومی از زبان مسئولین فرهنگی فعلی و سابق و اندیشمندان این حوزه بیان کند. فیلم در آغاز با دعوت به درنگ و تفکر در خاطرات، اشاره می‌کند که دنبال مرور هویت جمعی مردمی است که در سخت‌ترین شرایط روزگار، از دل یک سرزمین خشک، رویای آبادی و آبادانی را به حقیقت بدل کردند.

مستند پس از ارائه تعریف‌های ابتدایی از مقوله فرهنگ به صورت عام و فرهنگ ایرانی به صورت خاص سراغ نمونه‌هایی از رفتارهای ناپسند، اما معمول اجتماعی در تعامل‌های روزمره ایرانیان می‌رود و این آشفتگی‌های رفتاری را از زبان نویسندگان، اندیشمندان و همچنین مسئولان فرهنگی کشور مطرح می‌کند.

در ادامه با گذری کوتاه بر بخشی از دلایل این رفتارها به بیان چگونگی نگاه درست به مقوله‌هایی از این دست پرداخته و از دو خطای تقلیل‌گرایی و ذات باوری به عنوان موانعی در راه دست‌یابی به خودآگاهی جمعی نام می‌برد.

مستند در پرداختن به مساله فرهنگ عمومی ایرانی‌ها به مدل تحلیل اسناد درونی که تنها عوامل داخلی را موجب شکل‌گیری خلق و خوهای ملی می‌داند اکتفا نمی‌کند و از موثرترین و مهم‌ترین عامل بیرونی در آشفتگی‌های رفتاری امروز ایرانیان یاد می‌کند، چیزی که به تعبیر «جای خالی»، ما را دچار یک گیجی فرهنگی کرده است.

ظاهراً برخورد ایران با غرب بعد از مواجهه ایرانیان با اسلام، دومین برخورد بزرگ فرهنگی ایرانیان با غیر بوده است. منتها در برخورد اول سازگاری و در برخورد دوم ناسازگاری پدید آمد. مدرنیته زمانی وارد ایران شد که ایرانیان تشنه تغییر و رهایی از زندگی فلاکت باری بودند که شاهان قاجار برای‌شان بوجود آورده بودند. با ورود مدرنیته، تحول‌های ژرفی در روابط و ساختارهای اجتماعی و کلاً طرز تفکر جامعه ایرانی اتفاق افتاد. فرهنگ غرب همراه ورود و گسترش روز افزون کالاهای مصرفی و دستاوردهای مادی در جامعه ایران بیش از پیش فزونی یافت، طوری که بر دو نوع فرهنگ قبلی جامعه ایران یعنی فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی، نوع سومی از فرهنگ اضافه شد که همان فرهنگ غرب، جمعی که به دلیل مواجهه سریع و بی‌حساب و کتاب، مکسر شده و این ناهماهنگی، اثراتش به صورت بروز بحران هایی خودنمایی کرده است، هویت ایرانی کم رنگ و الگوهای غربی در رفتار و گفتار و کردار شخص ایرانی بیشتر شد. از طرفی دیگر جلوه‌های هویت و فرهنگ اسلامی نیز تحت‌الشعاع قرار گرفت.

600

«جای خالی» پس از ذکر مدرنیته به عنوان عامل گیجی فرهنگی، با پرداختن به مواردی مثل آموزش، نظارت، قانون و اصلاح زیرساخت‌ها سعی در پر کردن جاهای خالیِ رسیدن به تعالی و رشد فرهنگی داشته و نهایتاً مخاطب را دعوت به رجوع به میراث ناب فرهنگ ایرانی اسلامی می‌کند که حاصل تجمع صدها سال تجربه‌ها تاریخی یک ملت است.

تجددگرایان معتقدند اعتقادهای سنتی جوامع توسعه‌نیافته یا درحال‌توسعه، مانع رشد آنهاست. لذا تحول و استحاله فرهنگی را مقدم بر تحول اقتصادی می‌دانند. در ایران هم بیشتر کسانی که خلق و خوی ملی را تحلیل و بررسی می‌کنند، اخذ فرهنگ غرب، ورود به نظام سرمایه‌داری جهانی، کمرنگ کردن هویت و نفی مبارزه با استعمار را پیش شرط‌های توسعه و آبادانی و به‌سامان شدن رفتارهای اجتماعی و عمومی می‌دانند.

 اما «جای خالی» بر خلاف این افراد راه رسیدن به رشد و تعالی فرهنگی را استفاده صحیح و مطلوب از پتانسیل فرهنگی ایرانیان می‌داند. در واقع پتانسیل فرهنگی، همه ذخیره دانشی، تجربی، فنی، بینشی، منشی و کنشی یک ملت است که در شرایط عادی، مثل ثروتی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حرکت به جلو را همچون نوعی انرژی ذخیره شده آسان و میسر می‌کند. فرهنگ گرانبار از گذشته است، هر چند كه باردار آينده هم هست. دامنه بازگشت به گذشته هرچه بیشتر باشد، امکان پرتاب هشیارانه شما به آینده‌های دورتر، بیشتر خواهد بود. منظور از بازگشت به گذشته بازخوانی تجربه‌های گذشته برای درس آموزی و بهره‌گیری از پتانسیل فرهنگی است(5).

به نظر می‌رسد مستند «جای خالی» با دوری از خطاهای معمولِ این عرصه مانند تقلیل‌گرایی و ذات‌باوری و پرهیز از ساده‌سازی امر پیچیده و متنوع فرهنگ عمومی و رفتارهای اجتماعی و فرار از گرفتار آمدن در دام توصیف‌های اغراق‌آمیز درباره خلق و خوی ایرانی و ندیدن مشکلات و کمبودها در زیر سایه خصوصیات بسیار خوب و پسندیده ایرانیان، در پی رسیدن به پیام ساده و عقلانی است که رهبر انقلاب مهر ماه سال گذشته در دیدار با جمعی از فرهنگیان بیان فرمودند:

«… ما امروز در خودمان، در خلقيات خودمان، در رفتار خودمان، نقص‌هایی مشاهده مي‌كنيم که بايد برطرف شود. استعداد بشرى در جامعه‌ ايرانى، يك استعداد انبوه و سرشار است؛ اين استعداد بايد امكان بروز پيدا كند، جهت صحيح پيدا كند (6).»

به نظر می‌رسد ساخت مستند «جای خالی» تلاشی است در راستای زدودن گرد مظلومیت از مقوله‌ای مغفول در نظام جمهوری اسلامی که به تصریح رهبر انقلاب متاسفانه در این زمینه پیشرفت چشمگیری نداشته و امید است در صورت استمرار ساخت آثاری از این دست، اولین قدم‌های امید‌بخش که بوجود آمدن فضایی برای تفکر و گفت‌و‌گو دور از هیاهو و هیجان‌های کر و کور‌کننده و ایجاد گفتمان اجتماعی در فضایی عقلایی و سالم در مورد اهمیت این موضوع است برداشته شود.

«… اصل اين است كه بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟… اگر در محيط اجتماعى ما گفتمانى به وجود بيايد كه ناظر به رفع آسيب‌ها در اين زمينه باشد، مي‌توان مطمئن بود با نشاطى كه نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دارند، با استعدادى كه وجود دارد، ما در اين بخش پيشرفت‌هاى خوبى خواهيم كرد؛ آن وقت درخشندگى ملت ايران در دنيا و گسترش انديشه‌ اسلامىِ ملت ايران و انقلاب اسلامى ايران در دنيا آسان‌تر خواهد شد. بايد آسيب‌شناسى كنيد و بعد علاج كنيد(7).»

منابع:

۱. محمد عبدالهي،جامعه‌شناسي بحران هويت، فصلنامه پژوهش،زمستان 79
۲. ریچارد جنکینز، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یار احمدی
۳. زین العابدین مراغه ای،سیاحت نامه ابراهیم بیک
۴. زین العابدین مراغه ای،سیاحت نامه ابراهیم بیک
۵. مرتضی فرهادی، انسانشناسی یاریگری
۶. بيانات مقام معظم رهبری در ديدار جمعی از فرهنگیان-18/۰۲/1392
۷. بيانات مقام معظم رهبری در جمع مردم خراسان شمالی-23/7/1391

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *