مصاحبه علیرضا کرمی کارگردان مستند بازمانده با روزنامه ایران

بازمانده به روایت روزنامه دولت

پس از حضور مستند «بازمانده» با موضوع «رقابت ورزشی با رژیم صهیونیستی در میادین بین‌المللی» در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت، با حضور سعید مولایی یکی از سوژه‌های اصلی مستند در خاک سرزمین‌های اشغالی فلسطین و دیدار با برخی سیاستمداران این رژیم و حتی اهدای مدال به رئیس فدراسیون رژیم صهیونیستی بار دیگر اهمیت و ضرورت ساخت چنین مستندهایی در کانون توجه قرار گرفت. علیرضا کرمی در این مستند به ورزشکاران ایرانی چون محمد بریمانلو (جودوکار)، سعید مولایی (جودوکار) و علیرضا کریمی (کشتی‌گیر) که در مسابقات با حریف‌هایی از رژیم صهیونیستی مواجه شده‌اند پرداخته است. درباره این موضوع، پیش‌تر دو مستند _یکی توسط شبکه‌های معاند و یکی عملیات المپیک در داخل کشور_ ساخته شده اما این مستند رویکرد و زاویه نگاه متفاوتی دارد. همزمانی وقایع ذکر شده بهانه‌‎ای شد تا در گفت‌وگویی با علیرضا کرمی، کارگردان و پژوهشگر این اثر به بررسی موضوع مستند و نوع روایت آن بپردازیم.

​​​​​​​هر بار در مواجهه با وقایع مشابه این سؤال در ذهن برخی افراد شکل می‌گیرد که چرا وقتی کشورهای عربی در میدان‌های ورزشی با رژیم صهیونیستی مسابقه می‌دهند اصطلاحاً ما کاسه داغ‌تر از آش شویم و منافع خودمان را با بازی نکردن با رژیم صهیونیستی در خطر بیندازیم و محروم شویم؟
کشورهای دیگر بر تصمیمات فردی استوارند یعنی ورزشکار تصمیم می‌گیرد بازی کند یا نکند. برخی از کشورهای اسلامی که ارتباطات سیاسی ندارند و اصلاً به رژیم صهیونیستی راه ورود نمی‌دهند. در کشور ما دستور قانونی چه در مجلس و چه در فدراسیون برای این منظور تصویب نشده است. اما انگار یک قانونی نانوشته است که ما وارد میدان مسابقه شویم و آن را ترک کنیم.

اگر همان‌طور که با تیم‌های ورزشی امریکا و انگلیس مسابقه می‌دهیم رویکردمان این باشد که در بازی ببریم و قدرت و اقتدار خودمان را روی تشک نشان بدهیم چطور؟
ما قطعاً رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسیم و این یک بحث مهم است؛ ممکن است یک نفر نظرش این باشد که برویم بازی کنیم و با قدرت ببریم. به شخصه اعتقادم این است که نباید با رژیمی که سر و تهش معلوم نیست و به کودک‌کشی شهره است بازی کنیم. آنهایی که می‌گویند بازی کنیم و ببریم، احتمالاً در نظر نمی‌گیرند که همین بازی کردن به فرایند عادی‌سازی رسمیت این رژیم کمک می‌کند و فضای ارتباطی با خیلی از کشورهای عربی هم به همین شکل شروع شد. در امارات و عربستان به همین شکل به رسمیت شناختند و روابط‌شان عادی شده است. در مقابل این نظریه که همچون رقابت با امریکا و انگلیس تلاش کنیم که برنده میدان باشیم باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که این کشورها با وجود تمام مسائل و مشکلات از جانب کشورمان به رسمیت شناخته می‌شود.
رژیم صهیونیستی برای پذیرفته شدن در مجامع بین‌المللی ورزشی هزینه و تلاش زیادی می‌کند حتی همکاری‌هایی با نهادهای بین‌المللی در جهت محرومیت‌ها دارد که در مستند هم به آن اشاره شده است.
ایـــن رژیـــــم تمـــــرکـــزش را روی کم‌هزینه‌ترین رشته‌های ورزشی که انفرادی هم هستند مثل جودو، کشتی و وزنه‌برداری گذاشته است. علاوه بر این اقدامات کارهای دیگری هم می‌کند مثلاً به یک تیم باشگاهی آسیایی یک بازیکن می‌دهد و تنها درخواستش همراهی این بازیکن در مسابقات است. یعنی همین که اسمش در فهرست بازیکنان یک تیم که قرار است با یکی از تیم‌های عربی یا باشگاه ایران بازی کند، کافی است که گرچه پس از آن بحث مشکلات ویزا پیش می‌آید.
در راستای مباحث مطرح شده، در این مستند مقایسه ظریفی بین جودو و کشتی وجود دارد. چه شد که کشتی ما به اندازه جودو آسیب ندید؟
بحثی که درباره روابط دیپلماسی داخل فیلم آمده نکته مهمی است. در زمان ترامپ مسابقات کشتی در امریکا برگزار می‌شد و به رسول خادم و تیم کشتی ویزای امریکا نمی‌دادند. به‌خاطر ارتباطاتی که رسول خادم داشت ورزشکارهای امریکایی با زدن توئیت، ترامپ را مجبور کردند که به ورزشکاران ما ویزا بدهد. در جایی از فیلم یک مربی با داد از علیرضا کریمی می‌خواهد ببازد، «باید ببازی» را چون مسأله شخصی جلوه دادند بزرگ نشد؛ حاکمیتی و حکومتی نکردند که بخواهد فدراسیون یا کشور ضربه بخورد. این صحیح است.
برداشت شما از این تصمیم‌ها چیست؟
ما می‌گوییم اگر هدفتان برد است باید بیایید روی تشک و بعد از حضور ورزشکار رژیم صهیونیستی بگویید من او را نمی‌شناسم و بازی را ترک کنید. این اقدام باعث ایجاد فضای رسانه‌ای می‌شود. اگر ما پرچمدار مبارزه با رژیم صهیونیستی هستیم باید حرکت و عملکردمان تأثیر‌گذار باشد و از موضع ضعف نباشد. اگر می‌خواهیم تعلیق نشویم باید این اتفاق فردی شود یعنی ورزشکار بگوید من بازی نکردم. ورزشکارهای حوزه جودو و کشتی از لایه‌های ضعیف جامعه هستند. با جایزه‌هایی که در مسابقات می‌گیرند زندگیشان می‌چرخد. دوره ‌قهرمانی آنها 8 تا 10 سال است. باید مشکل معیشتی آنها بر طرف شود. ما الان جودوکاری داریم که در یک سال چهار بار به رژیم صهیونیستی خورده است و در دور بعد هم با مسابقاتش به ورزشکار این رژیم خورده است. این درحالی است که نه مردم عادی و نه مدیر و مسئول مربوطه اسمش را به یاد دارند. دوران ورزش او تمام و نابود شده و الان راننده اسنپ است. در دوره مدیریتی آرش میراسماعیلی هم بود. در مستند «بازمانده» ما اسمی از او نمی‌آوریم چون موضوعش به فیلم ما نمی‌خورد. سیستم باید این آدم را نگهداری و حمایت مالی کند. راه‌حل درست همین است که موضوع از حاکمیتی بودن در بیاید و شخصی شود اما در عین حال از ورزشکار حمایت جدی شود. اگر ورزشکار روی تشک برود و بگوید من این رژیم را به رسمیت نمی‌شناسم و انصراف دهد، در این صورت تحریم‌ها به فدراسیون برنمی‌گردد. ورزشکار الجزایری می‌گوید من طرف مقابل را به رسمیت نمی‌شناسم و بازی نمی‌کنم؛ ده سال محروم می‌شود و از ورزش کنار می‌رود اما در کشورش حمایتش می‌کنند. ما هم باید ورزشکار را حمایت مالی کنیم تا با اطمینان بگوید من بازی نمی‌کنم.
آن‌طور که در مستندتان روایت می‌کنید به نظر می‌رسد شما مسئولان را مقصر اصلی ماجرا می‌دانید و در عین حال در قبال برخی ورزشکاران مظلوم‌نمایی هم می‌کنید از جمله کسی مثل مولایی که از هیچ کاری علیه وطنش فروگذار نبوده و اظهاراتش درباره رژیم صهیونیستی موجود است. این رویکردتان بی‌طرفانه است؟ خیلی در همراهی با ورزشکاران نیست؟
من که رفاقتی با سعید مولایی ندارم. کار من کار ورزشی است و ضعف هم ضعف مدیریتی است. یکی از کارشناسان مستند، رودکی است؛ کسی که خودش ورزشی و قهرمان جهان است. فرزند شهید است و پدرش را رژیم صهیونیستی شهید کرده است. او اینطور می‌گوید. نخیر، مظلوم‌نمایی نبود، بلکه واقعیت بود. ما نتوانستیم این آدم را حفظ کنیم. مسلماً مولایی اشتباه کرده و ما هم منکر خطا و اشتباه او نیستیم. در فیلم هم به اشتباه بودن رفتارش اذعان داریم اما ما که نمی‌توانیم مسیر روایی فیلم را تغییر بدهیم برای اینکه بگوییم که مثلاً غلط کرده رفته سرزمین‌های اشغالی یا اشتباه کرده بازی کرده است.
گویا مستندتان را به یک جمع تقدیم کرده‌اید. راجع به این تصمیم برایمان توضیح دهید.
بله من این مستند را به جمعی از ورزشکاران تقدیم کردم که حاضر به رقابت با حریفی از رژیم صهیونیستی نشدند. تعداد این دست ورزشکارها خیلی زیاد است و خیلی‌هاشان گمنام هستند. مثلاً علیرضا خجسته‌ای خیلی گمنام است. در نوجوانان و جوانان این اتفاق به وفور یافت می‌شود بحث این است که چرا به چشممان نمی‌آید دلیلش این است که اقدام ورزشکار جهانی و بین‌المللی نمی‌شود. اگر در یک رویداد مهم المپیکی این اتفاق می‌افتاد شاید خیلی‌ها در سطح جهان خبردار می‌شدند اما حتی ما خودمان آماری نداریم که چند ورزشکارمان به رژیم صهیونیستی خورده است. این موضوع را من در پژوهش‌هایم فهمیدم که در این زمینه آماری وجود ندارد.

اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در print
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در facebook

آثار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *